کفش‌هایی که از کف خیابان‌های آرژانتین آمدند

0

 

  •  تشخیص نیاز

بلیک در آخرین روز سفرش، زنی را ملاقات کرد که داوطلبانه در یک سازمان خیریه کار می‌کرد. این زن برای بلیک توضیح داد که فقدان کفش‌های مناسب، نه‌تنها در آرژانتین بلکه در بسیاری از کشورها، کودکان را در معرض بیماری‌های مختلف قرار می‌دهد. این سازمان خیریه، فعالیت خود را روی اهدای کفش به نیازمندان متمرکز کرده بود، اما از آنجا که کفش‌ها را از اهداکنندگان دریافت می‌کرد، با محدودیت‌های زیادی مواجه بود. مثلا‌ ممکن بود سایز کفش‌ها مطابق با نیازها نباشد. بلیک برای اولین‌بار از نزدیک شاهد درد و نیاز کودکان فقیر بود و تصمیم داشت برای حل این مشکل، قدمی بردارد.

  •  قدم‌برداشتن و عمل‌کردن

بلیک مایکوسکی، ابتدا تصمیم گرفت سازمان خیریه‌ای راه‌اندازی کند و از خانواده و دوستانش بخواهد به نیازمندان پول اهدا کنند‌ تا او بتواند کفش‌های مناسب را در سایزهای مورد نیاز تهیه کند‌ اما متوجه شد که با این روش، یک منبع مالی نامطمئن و زودگذر در اختیار خواهد داشت. در مرحله‌‌ بعد، ایده‌‌ کارآفرینی به ذهنش خطور کرد. او این ایده را با معلم آرژانتینی، آلژو، و دوستانش در میان گذاشت و گفت می‌خواهد یک کمپانی کفش آلپارگاتا تأسیس کند و به‌ازای فروش هر کفش، یک جفت کفش هم به کودکان نیازمند هدیه کند. انتخاب نام شرکت هم بر همین اساس صورت گرفت: «کفش‌های فردا یا Tomorrow’s Shoes» که تامز، مخفف این نام است. او از آلژو خواست در این سفر همراهی‌اش کند، چراکه مطمئن بود برای راه‌اندازی شرکت، به یک مترجم نیاز خواهد داشت. به‌این‌ترتیب، تیم کوچک آنها کم‌کم شکل گرفت.

  •  حرکت به جلو

تیم تامز، کارش را از انبار خانواده‌‌ آلژو آغاز کرد. آنها همزمان، تولیدکنندگان کفش‌های محلی را ملاقات کردند و امیدوار بودند کسی را پیدا کنند که به آنها کمک کند. بلیک و آلژو برای سازندگان کفش به‌طور دقیق توضیح می‌دادند که چه می‌خواهند؛ یک کفش شبیه به آلپارگاتا که برای بازار آمریکا ساخته شود. این کفش، باید بادوام‌تر و راحت‌تر از نسخه‌‌ آرژانتینی، اما مطابق مد روز ساخته می‌شد تا برای مصرف‌کنندگانی که به مد توجه می‌کردند، نیز مناسب باشد. اغلب تولیدکنندگان، این ایده را یک شوخی بزرگ می‌دانستند، ولی سرانجام یک تولیدکننده‌ محلی به نام جوزی، پیشنهاد همکاری آنها را پذیرفت. جوزی، مالک شرکتی بسیارکوچک بود که تعداد معدودی دستگاه و منابع تولیدی محدودی داشت. آنها خیلی زود کارشان را شروع کردند و به‌مرور چندین صنعتگر دیگر نیز با آنها وارد همکاری شدند. همه‌ اعضای تیم، در اتاق‌های کوچک و با چند دستگاه دوخت کار می‌کردند. برای این صنعتگران که نسل‌های پی‌درپی، کفش‌های مشابهی تولید کرده بودند، تغییر و اصلاح تولیدات، کار آسانی نبود. با این ‌حال، با اصرار و پشتکار بلیک و آلژو، کار ادامه پیدا کرد و آنها موفق شدند ۲۵۰جفت کفش به‌عنوان نمونه‌‌ اولیه کالا، تولید کنند. این کفش‌ها در سه کیسه‌ بزرگ جای شدند.

  •  معرفی محصولات

بلیک با کیسه‌های حاوی کفش‌های آلپارگاتای اصلاح‌شده، به لس‌آنجلس بازگشت اما مشکل اینجا بود که دقیقا نمی‌دانست چگونه باید کفش‌ها را توزیع کند. او نه از صنعت مد سررشته‌ای داشت و نه از خرده‌فروشی چیزی می‌دانست. به‌همین‌دلیل، کل داستان و ایده کفش‌های تامز را برای دوستانش تعریف کرد.  خوشبختانه دوستانش عاشق این ایده شدند. آنها فهرستی از فروشگاه‌هایی که ممکن بود کفش‌ها را بخرند، به او معرفی کردند و در ضمن، هرکدام یک جفت کفش هم از او خریدند. این ماجرا نشان می‌دهد که همیشه نیاز نیست با متخصصان صحبت کنید. گاهی ‌اوقات خود مصرف‌کنندگان(که ممکن است بین دوست و آشنایان شما هم باشند)، بهترین مشاور شما هستند. در آن زمان، بلیک دوباره به شغل قبلی خود در شرکت سابق و تحصیلات در رشته‌‌ تجارت، برگشته بود و نمی‌توانست زمان زیادی به امور کفش‌ها اختصاص دهد. اوایل فکر می‌کرد می‌تواند همه ‌چیز را در اوقات فراغت و از طریق ایمیل و تلفن کنترل کند، اما این فکر،کاملا اشتباه بود. شاید یکی از مهم‌ترین درس‌های حرفه‌ای که بلیک یاد گرفت، این بود که گرچه ایمیل و تلفن دسترسی به مردم را ساده‌تر کرده، اما گاهی هیچ‌چیز جای ملاقات‌های مستقیم را نمی‌گیرد.   یکی از روزهای آخر هفته، بلیک کیسه‌ کفش‌ها را برداشت و به فروشگاه «امریکن رگ» رفت. این مغازه، یکی از معروف‌ترین فروشگاه‌هایی بود که دوستانش به او پیشنهاد کرده بودند. مالک فروشگاه، هرماه تعداد زیادی کفش را بررسی می‌کرد. او متوجه شد که تامز، تنها یک کفش نیست بلکه یک داستان است و او می‌تواند هر دوی اینها را بفروشد.

  •  تامز حالا یک مشتری خرده‌فروش داشت

اتفاق بزرگ بعدی در راه بود. بوت مور، نویسنده مد مجله‌‌ لس‌آنجلس تایمز، داستان بلیک را شنیده بود و از این ماجرا خوشش آمده بود. مور قول داد که خیلی‌زود مطلبی در مورد آن بنویسد. هنوز یک هفته نگذشته بود که تامز، به تیتر یک مجلات تبدیل‌شده بود. پس‌ازاین بازتاب، تعداد سفارش‌ها در وب‌سایت شرکت به ۲۲۰۰جفت کفش رسید که خبر خوبی برای کسب‌وکار تیم تامز بود‌ ولی مشکل بزرگ این بود که آنها فقط ۱۶۰جفت کفش آماده در اختیار داشتند و پیش‌ازاین، به مشتریان اعلام کرده بودند سفارش‌ها را در عرض ۴روز تحویل می‌دهند. بلیک به‌سرعت یک آگهی استخدام کارورز را در اینترنت منتشر کرد و ۳‌نفر از بهترین متقاضیان را استخدام كرد. سپس با مشتریان تماس گرفت تا به آنها خبر بدهد سفارش‌ها دیرتر ارسال می‌شود.

  •  یک استارتاپ جهانی

بلیک برای تولید کفش‌های بیشتر به آرژانتین برگشت. آنها در طول تابستان بیش از ۱۰‌هزار جفت کفش فروختند. استقبال بی‌نظیر هنرپیشگان هالیوود و مقالات متعددی که در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد، تامز را به مردم سایر کشورها نیز معرفی کرد. رشد سریع و بالای تامز باعث شد حامیان مالی بیشتری بیابند و بتوانند محصولات دیگری را نظیر عینک، کیف و قهوه به محصولات خود اضافه کنند. در مدت کوتاهی، ایده ساده‌ او به یک مدل کسب‌وکار قدرتمند جهانی تبدیل‌شده بود که به بهبود سلامت، آموزش، فرصت‌های اقتصادی و سایر نیازهای کودکان ۷۰کشور جهان کمک می‌کرد. 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.