این آخرین شماره شنبه در سال ۹۵ است؛ سالی که من آن را سال استارتاپهای ایران مینامم؛ سالی که استارتاپها از پستو بهدرآمدند، تیتر یک روزنامهها شدند، خبرها و گزارشها و مصاحبههای استارتاپی فضای وب را گرفت، کاربران توییتر و تلگرام به دور از طنازیهای همیشگی، خیلی جدی به چالشهای استارتاپها پرداختند و وزیر و رئیس اتحادیه و مقام و مسئول و… پای صحبت استارتاپیها نشستند و آنها را برای اولینبار جدی گرفتند.
اگر اسفند سال گذشته از ۱۰۰نفر در خیابان ولیعصر تهران میپرسیدید، استارتاپ یعنی چه، احتمالا بیش از ۹۰ نفر آنها جوابی برای سوال شما نداشتند. اما حالا استارتاپ نهتنها برای ژورنالیستها و مسئولان دولتی و غیردولتی واژه آشنایی است بلکه موج استارتاپی که در کشور راه افتاده بود، وارد گفتوگوهای مردم یا همان عرصه عمومی شده است.
در ادارات دولتی و شرکتهای خصوصی روزی نیست که پیک دیجیکالا با لوگوی آشنایش پلهها را بالا و پایین نرود، ساعتی نیست که دوروبر ما یک نفر دست به اسنپ نشود! کم پیش میآید که بامیلو و زودفود کد تخفیف یا جشنوارهای راه بیندازند و صحبت آن نقل جمعهای دوستانه یا کاری نشود. مشتری استارتاپها از سال ۹۵ به بعد دیگر فقط عشقگجتها و وببازهای حرفهای نیستند. میتوان به نظریه نشر نوآوری راجرز متوسل شد و ادعا کرد بعد از اقلیت نوآوران (۵ درصد جامعه) و اقتباسگران اولیه (۱۰درصد جامعه) حالا کمکم اکثریت اولیه (۴۰ درصد) درحال پیوستن به خیل مشتریان استارتاپها هستند. آقایان، خانمها عصر جدید کسبوکار در ایران آغاز شده است و اگر بعدها کسی خواست تاریخ این تحول بزرگ را بنویسد، میتواند نقطه عزیمت این تغییر شگرف را سال ۹۵ بنامد؛ سالی که استارتاپها از گفتوگوهای محدود گیگهای وطنی فراتر رفتند و به بخشی از فرهنگ روزانه رسوخ کردند؛ یک نقطه عطف کاملا کلاسیک. شاید در این واپسین نفسهای سال ۹۵ خیلی زود باشد که بخواهیم از خوب و بد این نقطه عطف حرف بزنیم. بعدها میتوان نشست و تحلیل کرد که جای چه ابعادی از یک تحول تمامعیار در این سال کلیدی خالی بوده یا چه چیزهایی را بهوقتش انجام ندادهایم و جا گذاشتهایم… شاید هم مانند اواخر دهه۹۰ که حباب سیلیکونولی به یکباره ترکید و خیلی از شرکتهای ریزودرشت این دره استارتاپی نابود شدند، با روی تلخ سکه این اکوسیستم، در مقابل آنچه در سال ۹۵ دیدیم و شنیدیم هم مواجه شویم. اما این روزها تنها میتوان صحبت از یک فتحالفتوح کرد؛ از اینکه اسنپ در کمتر از دو سال به رقم حیرتانگیز ۱۰۰ هزار راننده رسید، دیجیکالا یکی از کلیدواژههای تثبیتشده وب فارسی شد، ایوند از زیست جنینی استارتاپیاش به یک برند تبدیل شد، زودفود تمام پایتخت را غذا داد و هزاران استارتاپ خوشایده دیگر سر برآوردند با امید اینکه سال ۹۶ سال جهش آنها شود. اینها تنها بخشی از داستانی است که میتوان برای آینده این زیستبوم استارتاپی کنار گذاشت. خردهداستانهای دیگری هم دارد این سال. اینکه کافهبازار برخلاف پیشبینیها نتوانست آسی رو کند، اینکه در حوزه پرداخت علیرغم هیاهوها دستاوردی نداشتیم، اینکه ورود اپراتورها و بانکها و سرمایهگذارهای سنتی مایوسکننده بود و حداقل در این سال نتوانست نتیجه ملموسی به دست دهد.
اما اگر همه این داستانها را دلچسب و دستاورد درخوری برای ۹۵ نمیدانید بهتر است پا را از پایتخت بیرون بگذارید تا متوجه شوید چه سال و چه بهار استارتاپی را پشت سر گذاشتهایم. اگر تهران و استارتاپهایش با هیاهو و ایونت و دورهمی، گردوخاک به پا کردند، شهرستانیها بیسروصدا و بیادعا از بجنورد و بیرجند گرفته تا بندرعباس و اصفهان و شیراز اکوسیستمهای بومی خودشان را شالوده گذاشتند؛ شروعی که صدای واقعی آن سال آینده شنیده خواهد شد. ۹۶ سال شهرستانیهاست؛ سال بُرخوردن اهالی شهرهای مختلف ایران با استارتاپها. سال خریدهای آنلاین بومی، تاکسیهای آنلاین شهرستانی، دلیوریهایی با لهجه محلی! اگر تهرانیها بعد از قریب به گذشت ۱۰ سال از تولد اکوسیستم استارتاپی در سال ۹۵ استارتاپها را بخشی از زیست روزانه خود کردند، میتوان پیشبینی کرد که با یک میانبر زمانی، سال آینده سال ورود استارتاپها و محصولات و خدمات آنها به زندگی مردم در گوشهوکنار کشور باشد.
باید منتظر ماند و دید تحولات سیاسی خرداد آینده چقدر میتواند برخی ساختارهای ماهوی و زیربنایی این اکوسیستم را تحت تاثیر خود قرار دهد. اگر عینک خوشبینی به چشم بزنیم، میتوانیم به ادامه این روند مثبت و صعودی دل ببندیم. بهار نزدیک است، دل به همین خوشبینی میدهیم و به شکوفه دادن بیشتر این زیستبوم دلخوش میکنیم و به استقبال نوروز میرویم.