چه کسی سهراب را کشت ؟

سرمقاله 118 هفته نامه شنبه به قلم اکبر هاشمی

1

استارتاپ‌ها به واسطه بیزینس‌مدل و فرهنگشان ذاتا انحصارشکن هستند و ستیز با انحصار سنتی، مرگبار‌ترین بخش از اقتصاد سرمایه‌داری است و البته، هیجان‌انگیزترین. ولی ما استارتاپی‌ها به‌مثابه خانواده جهانی نشان داده‌ایم راهی که آمده‌ایم، بی‌بازگشت است. آنهایی که باید بترستند، ما نیستیم. پس بهتر است تا زمانی که حریف دچار مشکل شده و ترسیده، حالت تهاجمی به خود بگیریم برای گرفتن سهم بیشتر البته قانونی، اخلاقی، حرفه‌ای و نه به هر قیمتی

این فیلم را حتما ببینید؛ فیلم نمایش ترومن. داستان مردی که در میانه‌های زندگی حس می‌کند محیط پیرامونش عجیب و بعد هم متوجه می‌شود ساختگی است. برای کشف حقیقت از شهر می‌گریزد و دل به دریا می‌زند. در میانه دریا به دیواری نقاشی‌شده بر‌می‌خورد.

در‌می‌یابد بی‌آنکه بخواهد و بداند، شومن شویی تلویزیونی و بیست‌و‌چهارساعته شده که میلیارد‌ها بیننده در سراسر جهان دارد. از کودکی او را در شهری نگهداری می‌کنند و همه آدم‌ها و محیط پیرامونش ساختگی است؛ حتی همسر و پدر و دوستانش. آنچه در این فیلم غم‌انگیز و ویرانگر است، پنهان‌کردن دنیای واقعی و بزرگ از یک انسان است و ساختن این تفکر که جهان فقط به همین شهری که زندگی می‌کنی، محدود می‌شود.

اقتصاد در سلطه انحصارگرایان

نمی‌خواهم بگویم در اکوسیستم استارتاپی ایران کسانی با ما چنین کرده‌اند. به قول مجید حسینی‌نژاد، بنیانگذار علی‌بابا، این باور‌های غلط ماست که دید ما را به جهان محدود کرده است. دنیای بسیاری از ما آنقدر کوچک و محدود و ترومنی شده که از صبح تا شب به این می‌اندیشیم که چطور از فلان استارتاپ رقیب جلو بزنیم و حتی چطور او را شکست بدهیم و برنامه‌هایمان هم  مبتنی بر گرفتن سهم بیشتر از مشتریان استارتاپ رقیب است. در حالی سرگرم یا مشغول تکه‌پاره‌کردن مارکتینگی و سوشالی رقیب استارتاپی‌مان هستیم که  ۹۹ درصد اقتصاد فربه ایران را عده‌ای یا گروه‌هایی انحصارگرایانه به دست گرفته‌اند. 

در این بین دو مشکل اساسی وجود دارد: یکم، عمده رقابت ما معطوف به رقابت‌های داخلی است. دوم، بخش قابل توجهی از  استارتاپ‌های  بزرگ و سرمایه‌گذاری‌های  خطر‌پذیر معطوف به بخشی از اقتصاد ایران است. فروش کالا، حمل‌و‌نقل، فروش غذای گرم و… در حوزه‌های دیگر مثل آموزش، درمان و بهداشت، فین‌تک، اینشورتک و… هنوز نتوانسته‌ایم موفقیت‌های چشمگیری به دست بیاوریم. 

بخشی از دلایل این محدود‌شدن‌ها بر‌می‌گردد به اینکه اکوسیستم استارتاپی ایران چه به صورت کلی و چه جزئی (هر مجموعه به‌تنهایی) استراتژی درستی برای ورود به بازار ندارد. از این‌رو باید از این خواب خوش یا حالت خلصه‌ای که خودمان با خودمان و استارتاپمان حال می‌کنیم، بیرون بیاییم و به سراغ بازارهای دست‌نخورده و سود‌آور اقتصاد ایران برویم؛ جایی که ورود ما را برنخواهد تابید.

نمونه‌اش دادگاهی‌شدن بنیانگذار آزمایش آنلاین است که قاضی به این کارآفرین فرموده‌اند اصلا به چه حقی در این حوزه ورود کرده‌اید و حالی‌شان کرده‌اند که ای‌نماد، مجوز از اتحادیه و انجمن بی‌فایده است و ایشان را ملزم کرده‌اند برود و از وزارتخانه متعلق به بازار سنتی و مافیای سنتی اجازه و مجوز بگیرد.

نوشتن جمله مافیا بار حقوقی برای من دارد اما می‌نویسم چون شخص وزیر آموزش و پرورش می‌گوید زور دولت به مافیای موسسات آموزش کنکور نمی‌رسد و این موسسات نسل جوان را به گروگان گرفته‌اند و سالانه هزاران میلیارد به جیب می‌زنند. وقتی وزیر این مملکت اعتراف به وجود مافیا و رخنه آنها در وزارتخانه می‌کند، چرا باید سکوت کنیم.

یا همین فقره آخر معاون محترم رئیس جمهور هم‌صدا با شهردار تهران می‌فرمایند تپ‌سی، اسنپ، الو‌پیک، اسنپ‌باکس و استارتاپ‌های حوزه حمل‌و‌نقل باید از شهرداری مجوز بگیرند! این چه معنایی دارد؟

با توجه به سابقه و حسن‌نظر ایشان حتما در خبر دکتر ستاری اشتباهی صورت گرفته و منظور ایشان به احتمال زیاد نظارت شهرداری بوده و نه کسب مجوز از شهرداری و مقصود ایشان حتما این نیست که مجوزاتحادیه، ای‌نماد یا مجوز دیگر نهادهای قانونی داخل اکوسیستم باطل یا کم‌اثر شوند و وجاهت قانونی ندارند.

ما راه سختی در پیش داریم. باید تکلیفمان را با خودمان و این اکوسیستم روشن کنیم. یا آمده‌ایم که بازی‌بازی کنیم یا اینکه می‌خواهیم ریشه انحصار سنتی که مثل زالو به جان مردم و این کشور افتاده را بخشکانیم و در منطق بیزینسی فقط به یک قاچ کیک کوچک یک تا ۲‌درصدی ازیک کیک بزرگ ۱۰۰ درصدی راضی نیستیم.

لزوم تغییر در استراتژی

اگر خواست ما کوچک نیست و برای تورتور (بازی‌بازی به گویش استان فارس‌) نیامده‌ایم، پس بهتر است استراتژی‌مان در اکوسیستم را تغییر دهیم. به این معنا که باید استراتژی همکاری، جایگزین استراتژی رقابت شود و برعکس آن در بیرون از اکوسیستم رقابت باید جایگزین همکاری شود.

به تعبیر آدام اسمیت، رقابت ما با بخش سنتی شکل انحصارگرایانه‌ای از رقابت است. نمی‌خواهم نافی ارزش‌های کارآفرینان سنتی شوم، اما وقتی از زاویه بیزینسی به بازار نگاه می‌کنیم، هر بخش از اقتصاد ایران به صورت انحصاری در دست افراد یا گروه‌های اقتصادی خاص است؛ کسانی که حاضر نیستند به هیچ عنوان منافع و قدرتشان را از دست بدهند. در این راه نه با کسی شوخی دارند و نه رحم می‌کنند. به شکل مافیایی دربسیاری از مراکز تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر عواملی مهم و تاثیر کلیدی دارند.

زاکربرگ می‌گوید «سریع حرکت ‌کن و همه چیز را به هم بریز… تا وقتی که مرتب و منظم بخواهید در بازار پیشروی کنید، رقبا اجازه پیشرفت به شما نمی‌دهند. اگر به حد کافی اوضاع را به هم نریزید، به حد کافی سریع حرکت نمی‌کنید.»

در کنار بیزینس‌مدل و فرهنگ استارتاپی و… برای شکستن سد و رخنه بر بازار سنتی و گرفتن سهم بیشتر، یکی از راه‌های اصلی، شکستن انحصار‌های محلی و پایین‌آوردن قیمت‌ها برای مصرف‌کننده و مشتری است؛ به‌خصوص در شرایط بحران اقتصادی فعلی عمده شرکت‌های بزرگ به مانند کشتی عظیم یا به گل نشسته‌اند یا عنقریب فرو خواهند رفت.

مردم به خاطر هزینه‌های بالای این شرکت‌ها که خروجی‌شان کالا و خدمات گران‌قیمت است، از آنها رویگردان و به دنبال یک قایق موتوری (شرکت‌های) سبک استارتاپ هستند که کالا و خدمات ارزان‌تر ارائه کنند. از این‌رو تغییر استراتژی رقابت به همکاری و ادغام شرکت‌های استارتاپی در یکدیگر و سرمایه‌گذاری‌های مشترک وی‌سی‌ها ‌روی یک استارتاپ، یک ضرورت تاریخی و حیاتی و آینده‌سازاست برای گرفتن سهم بیشتر از کل اقتصاد ایران.

‌از سال ۱۳۹۴ تا الان در ۳ سال گذشته سهم ما از اقتصاد هرگز از یک‌و‌نیم درصد فراتر نرفته، چرا‌که مدام در حال گرفتن سهم از همدیگر و پس‌دادن آن به هم هستیم!

استارتاپ‌ها به واسطه بیزینس‌مدل و فرهنگشان ذاتا انحصارشکن هستند و ستیز با انحصار سنتی، مرگبار‌ترین بخش از اقتصاد سرمایه‌داری است و البته، هیجان‌انگیزترین. ولی ما استارتاپی‌ها به‌مثابه خانواده جهانی نشان داده‌ایم راهی که آمده‌ایم، بی‌بازگشت است. آنهایی که باید بترستند، ما نیستیم. پس بهتر است تا زمانی که حریف دچار مشکل شده و ترسیده، حالت تهاجمی به خود بگیریم برای گرفتن سهم بیشتر البته قانونی، اخلاقی، حرفه‌ای و نه به هر قیمتی.

لطفا سوار قایق شوید و بگذارید ترومن درونتان، دیواری را که برایش ساخته‌اند یا ساخته‌ایم، لمس کند و بفهمد و بداند و کشف کند که دنیا بزرگ‌تر از آن چیزی است که در ذهن‌مان محدودش کرده‌ایم. سهم بیشتری از اقتصاد ایران مال ماست، حق ماست و آن را به دست خواهیم آورد.

فقط باید هر کداممان رویایی داشته‌باشیم. انسان بی‌رویا انسان مرده‌است.

۱ دیدگاه
  1. رسول می‌گوید

    من فکر میکنم اگر طبق حرف شما متحد تر و برای توسعه بازار تلاش کنیم قطعا فرهنگ و مدل کاری استارتاپ ها بقیه ( حتی بخش سنتی ) را اجبار میکند که با ما کنار بیایند و به جای سنگ اندازی و دیوار کشی دست دوستی دراز کنند و این یعنی یک برد برد که منجر میشود همه ساختار ها رو به شفافیت و روشنگری طی شود .

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.