تلخ‌ و‌شیرین راهی که شادیار رفته…

0

شادیار خدایاری، متولد خرداد ۱۳۶۰، که از کودکی دچار ضعف بینایی بوده، با عشق و البته لجاجت تمام وارد رشته ریاضی در دبیرستان می‌شود.  او درباره این لجاجت می‌گوید: «متاسفانه در آن زمان و البته هنوز هم به معلولان، که کم‌بینایان و نابینایان نیز از این دسته‌اند، اجازه انتخاب رشته‌های ریاضی و تجربی داده نمی‌شد و آنها بیشتر به رشته‌های علوم انسانی ترغیب می‌شدند. اما من با تمام علاقه‌ای که به هنر داشتم به علت توانایی‌ام در رشته ریاضی و حتی تجربی اصرار به ادامه تحصیل در رشته ریاضی داشتم و مصرانه تایید خانواده و مدرسه را گرفتم.»

شادیار که طرز و لحن گفت‌وگو و انتخاب واژگانش نشان از حجب و فرهیختگی او دارد از مادرش می‌گوید: «کتاب‌های درسی‌ام را برای من می‌خواند و در هر تصمیمی حامی من بود.»

او که به علت ضعف بینایی همیشه در ردیف‌های جلوی کلاس می‌نشست قسمت اعظمی از آموزشش را سر کلاس و با خوب گوش دادن پوشش می‌داد؛ اما معلم‌ها او را به علت ننوشتن جزوه و یا خوب گوش ندادن گاهی بهانه‌جو یا تنبل خطاب می‌کردند! با این حال او با حمایت‌های خانواده همچنان مصرانه و باانگیزه به ادامه تحصیل می‌پردازد و جز در مقطعی از تحصیل که برای درمان به خارج از کشور سفر می‌کند، مابقی مراحل و مقاطع را حتی با گرفتن واحدهای مختلف درسی در مدارس مختلف به‌طور موازی و همزمان به پایان می‌رساند.

وقتی از او می‌پرسیم آیا با تحصیل در مدارس مخصوص نابینایان امکان کمتر شدن مشکلات تحصیلی نبود، جوابی می‌دهد که آدم را به فکر فرو می‌برد: «وقتی از دوران کودکی، کودک معلول را از محیط واقعی اجتماع جدا می‌کنید ولی در بزرگسالی او باید در محیطی بزرگ‌تر و واقعی‌تر زندگی و کار کند،هم  او و هم جامعه را برای پذیرش معلولین، ناتوان‌تر و ناآگاه‌تر تربیت می‌کنید. بهتر است معلولین در طول زندگی خود روالی عادی شبیه به همه شهروندان داشته باشند.»

او که بعد از اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی، رشته موسیقی کلاسیک را انتخاب کرده بود، سال اول کنکور با رتبه هزار پذیرفته نمی‌شود. سال دوم در مرحله تشریحی قبول می‌شود ولی در امتحان عملی پیانو او را رد می‌کنند. او علیرغم اعتراض به این نتیجه موفق به ورود به این رشته نمی‌شود.

«سال سوم کنکور دادم و با رتبه ۱۴۲ در دانشگاه تهران در رشته موسیقی کلاسیک پذیرفته شدم.»

او که مطالعات دانشگاهی‌اش را با ذره‌بین انجام می‌داد، به‌مرور ضعف بینایی‌اش تشدید شد تا نهایتا کاملا آن را از دست داد.

«منابع انگلیسی دروس دانشگاهی را پیدا می‌کردم و با نرم‌افزارهایی که کتابخوان بودند فایل‌ صوتی آنها را گوش می‌دادم. اما چون این نرم‌افزار قادر به خواندن نت‌های موسیقی نبود، موسیقی را بعد از فارغ‌التحصیلی در مقطع کارشناسی ترک کردم و تصمیم به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی نرم‌افزار گرفتم. به علت محدودیت‌هایم در رفت‌وآمد دانشگاه پیام نور را با رتبه ۳۶ انتخاب کردم و در این رشته نیز فارغ‌التحصیل شدم.»

به گفته او، پژوهشکده «عصای سفید» در کتابخانه ملی نیز به او در پیدا کردن منابع درسی و فایل‌های صوتی کمک به‌سزایی کرده است. همچنین او از دوستان و همکلاسی‌هایی نام می‌برد که بعضی منابع فارسی درسی را برای وی می‌خواندند و در اختیارش می‌گذاشته‌اند.

او که دو سال است همسری نابینا را برگزیده، با همراهی و تشویق‌های همسرش راه پرفرازونشیب تحصیل و کار و فعالیت را با وجود نابینایی باانگیزه و پرتوان ادامه داده است.

شادیار خدایاری خستگی‌ناپذیر، روزهای ناامیدکننده‌ای هم داشته،‌ «روزهایی که با این همه انگیزه و توان نادیده گرفته می‌شوم روزهای ناامیدکننده‌ای است. مخصوصا فرهنگ کشورم که با وجود آمار بالای معلولین مادرزادی و جانبازان جنگی هنوز روش پذیرش آنها و ارائه سرویس‌های لازم را برای زندگی راحت‌ترشان محیا نکرده است.»

او روزهایی را به یاد می‌آورد که مادرش با وجود درگیری جدی با بیماری سرطان او را تا وزارت ارشاد همراهی کرده بود تا از آنها برای چندمین‌بار برای اهدای مجوز آموزشگاه موسیقی به شادیار را درخواست کند و پاسخی جز سکوت محض نشنیده بود! وقتی صحبت از آرزوها می‌شود شادیار آرزو می‌کند ای کاش زمان به عقب بازمی‌گشت تا بیش‌ازپیش کنار مادرش می‌بود و با او عمر و زمان می‌گذراند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.