تاثیرگذاران و دیگران!

0

اسم تاثیرگذاران تبلیغاتی را که شنیده‌اید؛ آنهایی که شما را به عرش می‌برند یا به مرز نابودی می‌کشانند؛ کسانی که می‌توانند چهره‌ای متفاوت از شما نشان دهند و به کمکتان بیایند یا آنکه خدای ناکرده تاثیری مخرب بگذارند.

این روزها و در حاشیه انتخابات چنین بحثی دوباره بر سر زبان‌ها افتاده است و همراهی یک خواننده زیرزمینی با یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری، پرونده این بحث مفصل را دوباره باز کرده است.شاید به این دلیل که گاهی اوقات، افراد میزان اهمیت این بحث را فراموش می‌کنند و ممکن است با حجم عظیمی از انتقاد روبه‌رو شوند.ممکن است پیش خودتان بگویید‌ ما را چه به کاندیداهای ریاست‌جمهوری؟ ما را چه به آن اتفاق‌های بزرگ و انتقادهای عظیم؟ ما را چه به موج بلند و مسیر صعب؟ ممکن است پیش خودتان بگویید: «‌هر کسی از ما حمایت کرد، ما به او روی خوش نشان می‌دهیم»، یا فکر کنید:« حتی یک مخاطب هم یک مخاطب است». چنین تصوراتی هرچند روی کاغذ و در حوزه منابع انسانی اهمیت دارد، اما در دنیای تجارت بی‌معناست. حتی یک مخاطب هم می‌تواند شما را از مسیر اصلی دور کند و راه و بیراهه را مات و کدر نشان دهد و فرصت شناخت دقیق را از مخاطب بگیرد.ممکن است شما با خودتان بگویید که یک مخاطب نمی‌تواند موج بلندی علیه ما راه بیندازد. پس اجازه بدهید با روشی دیگر با شما صحبت کنیم.

اولین مرتبه‌ای که شنیدید یکی از اطرافیانتان با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند، احساستان چه بود؟ پیش خودتان دلسوزی کردید یا آنکه با وحشت به زندگی روزمره‌اش نگاه انداختید؟ پیش خودتان گفتید: چه بدبخت یا آنکه او را تحسین کردید؟ همان نخستین مرتبه را به خاطر بیاورید؛ زمانی که اولین برخورد از نزدیک را با پدیده‌ای به نام سرطان داشتید؛ یک بیماری سخت که در ذهن ما به شکل غول بزرگ درآمده و به محض شنیدن اسمش صلواتی می‌فرستیم و از خدا می‌خواهیم آن را از ما و اطرافیانمان دور کند. همان نخستین فرد، تصویر سرطان را در ذهن شما ساخته است.

اگر با روحیه‌ای قوی در حال مبارزه با این بیماری است، شما نسبت به بیماری سرطان به چشم یک جنگ نگاه می‌کنید. اگر با روحیه‌ای پایین خودش را به دست سرطان سپرده، شما ترسیده‌تر به این بیماری نگاه می‌کنید. حتی ممکن است فردی رنجور را ببینید و پیش خودتان بگویید من اگر سرطان بگیرم، قطعا مبارزه می‌کنم و نمی‌گذارم مرا شکست دهد. هر کدام از این موارد، بدون آنکه باورش کنید، در ناخودآگاه ذهن شما ثبت شده است و موضع شما نسبت به این بیماری را شکل می‌دهد. شما از یک نفر تاثیر گرفته‌اید و سعی کرده‌اید تا این تاثیر را به نحو دلخواه کنترل کنید. درحالی‌که در دنیای تجارت، هیچ‌کس با تصویر دیده شده مبارزه نمی‌کند. ممکن است از دیدنش تعجب کند، ممکن است با تماشای آن کمی به خودش بیاید، اما قطعا مبارزه‌ای صورت نمی‌گیرد.

مخاطب شما به واسطه آن یک نفر تاثیر را می‌پذیرد و تصویری از شما در ذهنش می‌سازد که برای پاک کردن آن باید ماه‌ها و بلکه‌‌ سال‌ها تلاش کنید. نمی‌توانید از کنار آن به سادگی بگذرید و نمی‌توانید برخوردی نامناسب هم انجام دهید. نمی‌توانید در تصویری که دیگران از شما می‌سازند دست ببرید و نمی‌توانید ذهن دیگران را کنترل کنید. اما می‌توانید برای ساخت تصویر صحیح و دقیق تلاش بیشتری به کار ببرید. می‌توانید برای افرادی که به شما نزدیک‌تر هستند و تصویری واقعی‌تر ارائه می‌دهند، امکانات بیشتری درنظر بگیرید و آنها را در دایره افراد امن و نزدیک خود نگه دارید.

این شما هستید که انتخاب می‌کنید و با پروبال دادن به افراد موجه‌تر، تصویر موردنظر را ایجاد می‌کنید. حالا اگر بخواهیم به مباحث اولیه بازگردیم، باید برایتان مشخص شده باشد که چرا حتی نخستین مخاطب هم روی شرکت شما تاثیر می‌گذارد و چرا شما را به مسیری می‌برد که می‌خواهید یا نمی‌خواهید.تنها راه این است که با چشمان باز به اطراف نگاه کنید. نه آنکه افراد را در معرض قضاوت قرار دهید و آنها را نسبت به خود بدبین کنید. همین اندازه که بدون جانبداری به تماشا بنشینید و روی افراد تاثیر بگذارید، کار خودتان را انجام داده‌اید.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.