از خیبر تا شزان!

گزارشی از بهاره بدیعی

0

«ش‌زان» ترکیب اسمی عجیب که همه‌چیز را برایمان گنگ و نامفهوم می‌کرد. فقط شنیده می‌شد که یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران خطرپذیر ایران روی این استارتاپ سرمایه‌گذاری کرده است! و بعد هم خبر آمد شزان با شرکت بلاروسی قرارداد همکاری امضا کرده. هرچه در ذهنمان گشتیم که محصول این استارتاپ چیست، پاسخی نیافتیم. برای همین راهی سیلیکون‌ولی ایران در حوالی بومهن شدیم. پارک علم و فن‌آوری پردیس، نوآوری ۲، پلاک ۲۵٫

ساختمانی که طبقه اول نیمه‌کاره‌اش بیشتر ذهنمان را مشغول کرد. بسته‌های بزرگ چوبی بازنشده میان گچ و آجرهای روی هم تلمبارشده. از پله‌های آهنی که بالا رفتیم وارد فضایی متفاوت شدیم. حجم انبوهی از سفیدی. سرامیک‌های سفید، میزهای سفید، دیوارهای سفید و کارکنانی با روپوش‌های سفید.

حسی شبیه بیمارستان یا بخش آزمایشگاهی بیمارستان‌ها. حالا کم‌کم فکر می‌کردیم با یک استارتاپ دارویی روبه‌رو هستیم. اما وقتی دکتر رضا کلانتری نژاد، بنیان‌گذار شزان، روبه‌رویمان نشست و شروع کرد به حرف زدن متوجه شدیم پا به یک آفرینشگاه گذاشته‌ایم. آفرینشگاهی که در آن از محصول به مفهومی که ما می‌اندیشیدیم خبری نیست و عجیب‌تر آنکه سرمایه‌گذاران روی کسب‌وکاری سرمایه‌گذاری کرده‌اند که برای به بار نشستنش باید نزدیک به یک دهه فقط هزینه کنند و در ۱۰ سال آینده شاهد اتفاقی بزرگ باشند.

تیمی که در شزان کار می‌کنند همه جوان هستند، آنقدر جوان که وقتی به چهره‌هایشان نگاه می‌کردیم باورمان نمی‌شد که این دختران و پسران جوان می‌خواهند چیزهایی بیافرینند که تصور آن هنوز برایمان سخت است. اما ما در مقطعی تاریخی مثل جنگ هم شاهد بودیم که بچه‌های جوان ایرانی نشدنی‌ها را شدنی کردند. دیروز در خیبر و هورالعظیم و امروز در شزان و در پارک و علم و فن‌آوری پردیس.

  •    برای شروع ابتدا از شزان برایمان بگویید؟

شاید تا به حال کمتر شنیده باشید که کسب‌وکاری نوپا برون‌داد فلسفه و مطالعات علم و فناوری باشد، شما امروز جایی هستید که به اندازه‌ اتکا به توسعه فناوری‌های نوین، زاییده علاقه‌مندی جمعی است به فلسفه و مدیریت علم و فناوری. علاقه‌مندی که نتیجه مشارکت در فعالیت‌های متعدد توسعه علم و فناوری و تجاری‌سازی است که همراه با تجربه‌های موفق و ناموفق بوده است.

به گمانم شزان نماد تمایل به مشارکت و اثرگذاری در یک تغییر بزرگ اجتماعی است که مبتنی بر فناوری‌های همگراست. شزان جایی است که شانس علاقه‌مندان به ارزش‌آفرینی مبتنی بر فناوری‌های همگرا را افزایش می‌دهد. بستری است برای نوآورانی که می‌خواهند با تکیه بر موج بعدی فناوری، تغییری شگرف در جامعه به وجود آورند. شزان خانه این نوآوران فناوری‌های همگراست.

  •  چه اتفاقی افتاد که ‌تصمیم به بنای این خانه‌نوآوری گرفتید و از کی شروع کردید؟

سال ۱۳۸۲، مدیر مهندسی یک مجموعه‌ خصوصی و معتبر قطعه‌سازی صنایع خودروسازی بودم و دو سه سال بود که از دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد فارغ‌التحصیل شده بودم. با آنکه موقعیت حرفه‌ای مناسبی داشتم و درآمد بدی نداشتم، احساس می‌کردم گمشده‌ای دارم که مقبولیت در کار را برایم کمرنگ کرده بود. حوزه کاری‌ام ایستا بود، امیدم به آینده را کم‌رنگ می‌کرد، می‌خواستم چیزی در آینده خلق کنم.

همین باعث شد آن مجموعه را ترک کنم و به دنبال ادامه تحصیل بروم به این امید که گمشده‌ام را در دوره دکتری بیابم. نخست به مجموعه پژوهشی پیوستم و سپس دوره دکترای مهندسی مکانیک را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر شروع کردم، اما به‌مرور فهمیدم ادامه تحصیل در رشته مهندسی مکانیک آن چیزی نیست که جستجو می‌کردم.

گاهی آشنایی با بعضی آدم‌ها نقطه عطف زندگی آدمی می‌شود، آدم‌هایی که دیدنشان، مسیر زندگی را عوض می‌کند. از سال‌ها قبل، به دلیل همکاری با دکتر بهرامی در شورای پژوهش‌های علمی کشور در سال‌های میانی دهه ۷۰ با موضوع فناوری‌های نوین و آینده‌پژوهی آشنا بودم و همین باعث شده بود تا فناوری و چگونگی توسعه آن برایم موضوعی جذاب باشد و همین انگیزه‌ای شد تا به دنبال حوزه‌های جدید بگردم و درنهایت زمینه فناوری نانو را برای گذراندن رساله‌ دکتری انتخاب کنم.

با آغاز دوره دکتری با دکتر هاشم رفیعی‌تبار آشنا شدم و درنهایت ایشان هدایت رساله‌ دکتری مرا به همراه آقای دکتر بهرامی به‌عنوان استادان راهنما پذیرفتند. دکتر هاشم رفیعی‌تبار استاد فناوری نانو در پژوهشگاه دانش‌های بنیادین، یک دانشمند به تمام معنا، زیرک و نکته‌بین بود. اما به گمان من مهم‌ترین ویژگی ایشان درک بنیادین عوامل تغییر علمی و فناورانه بود، حوزه‌های بین‌رشته‌ای را می‌شناخت و پژوهش برایش امری جدی بود.

آشنایی با ایشان مرا به فناوری‌نانو و زیست‌فناوری علاقه‌مند کرد، چیزهای زیادی بود که نمی‌دانستم، باید از نو شروع می‌کردم، حتی مبانی هم برایم آشنا نبود و همین جذابش می‌کرد. پر بود از فضاهای کشف نشده و صورت‌مسئله‌های جدید. همین علاقه‌مندی مرا از مهندسی دور و به علوم نزدیک کرد. آنجا بود که دریافتم دنیا چندان هم آن‌گونه که مهندسان می‌بینند نیست.

دنیا آنقدرها هم برنامه‌پذیر نیست و پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد، خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست که کسی برایش نقشه بکشد. همین صورت‌مسئله‌ها مرا به حوزه زیست نانوفناوری کشاند و رساله دکترایم را با وجود همه مشکلات در همین حوزه انجام دادم. قانع کردن دانشگاه‌ که مرا به‌عنوان دانشجوی دوره‌ دکتری مهندسی پذیرفته بود کمی دشوار بود اما با حمایت استادان راهنمایم، ممکن شد.

هرچه بیشتر در این مسیر قدم برمی‌داشتم، می‌فهمیدم که پارادایم جدیدی در حوزه علم و فناوری در راه است و شواهد بیشتری برای آن می‌یافتم. پارادایمی که هیچ نسبتی با گذشته ندارد. اگر موج سوم را موج فناوری اطلاعات بدانیم، چیزی در راه است که توان آن به‌مراتب بیشتر و گسترده‌تر از توانمندی‌های قبلی فناورانه است. موجی تازه که به شما اجازه می‌دهد ساختارها و مواد را در ابعاد مولکولی و اتمی دستکاری کنید و به صورت بنیادین از توان هستی برای برآوردن نیازهای آدمی استفاده کنیم.

در همین خیال‌ها سیر می‌کردم و به دنبال دست‌وپا کردن رساله‌ای مناسب برای دکترایم بودم که یکی از دوستانم را که در حوزه آینده‌پژوهی کار می‌کرد، ملاقات کردم. او برایم روی یک‌تکه کاغذ کوچک از سندی اخیر در ایالات‌متحده آمریکا نوشت که در آن آمده نانوتکنولوژی، بایوتکنولوژی، اطلاعات و علوم شناختی در کنار ارتباط دوبه‌دو، ارتباطی چهارگانه با هم دارند.

کاغذ را در حالی که سوالات تازه‌ای در ذهنم ایجاد شده بود، از او گرفتم. چند هفته بعد با علی پایا، فیلسوف فلسفه علم، آشنا شدم. او در جلسه‌ای گفت که به دنبال مطالعه بر روی حوزه اِنبیک (شزان) است و می‌خواهد بداند همگرایی نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، اطلاعات و علوم شناختی و ساختن یک ابرفناوری منجر به چه چیزی می‌شود و اثرات احتمالی آن بر جامعه ایرانی چیست.

پا پی همکاری با علی پایا شدم و با اصرار توانستم دو سال با او کار کنم. این همکاری منجر به نشر کتابی درباره فناوری‌های همگرا شد و در آن «شزان» به‌عنوان سرواژه بدیل اِنبیک خلق شد. رساله دکتری‌ام را تمام کردم و باور داشتم که فناوری‌های همگرا موج چهارم تمدن بشری را می‌آفرینند.

سوال این بود که برای سرعت بخشیدن به تجاری‌سازی یافته‌های فناورانه علمی چه باید کرد تا احتمال موفقیت به‌کارگیری و تجاری‌سازی یافته‌های فناورانه علمی بیشتر شود؟ به نظر می‌رسید ارتباط مستقیم و موثر بین متولیان توسعه فناوری و بازار بدون سازمان‌های واسط ممکن نیست. مطالعه سازمان‌های نوآوری و شتاب‌دهی فناوری موجود در جهان نشان می‌داد که یکی از راه‌حل‌ها، راه‌اندازی چنین سازمان‌هایی است.

از سال ۱۳۸۳ بخش‌هایی از سیاست‌گذاری علم و فناوری ازجمله ستاد توسعه فناوری نانو به حوزه فناوری‌های همگرا و اهمیت آن توجه داشتند. تا درنهایت در سال ۱۳۹۴ با تشکیل ستاد راهبردی فناوری‌های همگرا این توجه شکلی رسمی به خود گرفت و در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری ساختار یافت. همزمان سرمایه‌گذاران هم به این موضوع علاقه نشان دادند.

گویا کسانی که آینده توسعه علم و فناوری را رصد می‌کردند، می‌دیدند که پتانسیل‌های کشور در حوزه فناوری‌های همگرا دست‌کمی از حوزه فناوری اطلاعات ندارد و همین باعث شد تا در تعامل با سرمایه‌گذاران، تیم بنیان‌گذار شزان به جمع‌بندی ایجاد یک مرکز نوآوری و شتاب‌دهی مبتنی بر فناوری‌های همگرا برسد و به صورت رسمی شزان در دوازدهم بهمن‌ماه ۱۳۹۴ متولد شد تا فرآیند تبدیل فناوری به محصول را تسهیل و تسریع کند.

شزان علاوه بر من هم‌بنیان‌گذاران و همکارانی دارد که وجود باوجودشان بی‌نظیر و بی‌بدیل است. سخت‌کوشی، خلاقیت و نوآوری، نگاه ملی و اجتماعی و تخصص بالا از ویژگی‌ها مهم همراهان من در شزان است. بدون حضور ایشان شزان قابل‌تحقق نبود. به نظر من عشق مسری است. این را به صورت علوم شناختی می‌گویم.

عصب‌هایی در مغز داریم که فعالیتشان آیینه‌ای است و رفتارهای ما را تکرار می‌کنند. اگر کسی بخواهد در جایی مثل شزان کار کند، باید عشقش به بقیه سرایت کند. به گمانم در شزان به‌خوبی می‌توان این سرایت را دید.

  •    شاید برای شما عادی باشد اما اطلاعات ما  از این حوزه که تازه‌ وارد ایران شده، محدود است. اگر ممکن است کمی بیشتر درباره موضوع استارتاپتان توضیح دهید.

شزان یک خانه نوآوری است. بستری که کمک می‌کند اگر کسی در حوزه فناوری‌های چهارگانه ایده‌ای داشته باشد، آن را با سرعت زیاد تبدیل به کاربرد موثر در بازار ‌کند و یک زنجیره کامل کسب‌وکار را ایجاد کند. چیزی شبیه شتاب‌دهنده‌ها، اما شزان شتاب‌دهنده به سبک شتاب‌دهنده‌های حوزه فناوری اطلاعات نیست.

به این واسطه که شتاب‌دهنده‌ها به صورت معمول از الگوهای استاندارد پیروی می‌کنند. شزان بیشتر شبیه مراکز تحقیق و توسعه وابسته به صنایع است. نیازی در بازار وجود دارد، دانش پایه‌ای را می‌طلبد و شزان کمک می‌کند با یک روش‌شناسی خاص این دو به هم متصل شوند و گام‌های توسعه فناوری، محصول و بازار طی شود.  همه تا حدودی با چهار حوزه فناوری به صورت جداگانه آشنایی داریم؛ فناوری اطلاعات که برای عموم مردم آشناست.

فناوری نانو هم‌اینک سابقه‌ای بیش از ۲۰ سال دارد، به صورت خلاصه این فناوری قابلیت دستکاری و کنترل مواد در ابعاد اتمی و مولکولی برای بروز ویژگی‌های نوپدید است، یعنی بهره گرفتن از توان هستی در ابعاد اتمی و مولکولی. زیست‌فناوری هم کاربرد زیست در برآوردن نیازهای آدمی است و علوم و فناوری شناختی به زبان ساده به هر آن چیزی بازمی‌گردد که در حوزه روانشناسی، مغز و عصب‌شناسی، و فلسفه ذهن وجود دارد. حال سوال این است که چطور می‌توان این چهار فناوری را با هم ترکیب کرد؟

سوالی که پاسخی فیزیکی دارد. وقتی به هر چهار حوزه در ابعاد اتمی نگاه کنیم، همه آن‌ها یک ساختار دارند و قوانین فیزیک پایه‌ای بر آن‌ها حاکم است. بنابراین شاید بتوان فناوری خلق کرد که قابلیت هر چهار حوزه و فراتر از آن را داشته باشد. البته اینکه این همگرایی منجر به هم‌افزایی خواهد شد یا نوعی همجوشی اتفاق خواهد افتاد محل اختلاف متخصصان است.

اگر همجوشی تحقق یابد ما به فناوری دست خواهیم یافت که یک ابرفناوری نوین است با قابلیت‌های نوپدیدی که برای آن تاکنون بدیلی نبوده است. فناوری که قادر خواهد بود در تراز مولکولی و اتمی، ساختارها و محصولات هوشمندی خلق کند که ویژگی‌های نوپدید داشته باشند.

در میان‌مدت، همگرایی که هم‌افزایی می‌شود نیز قابلیت‌هایی در اختیار قرار خواهد داد که تاکنون هیچ فناوری در این سطح قادر نبوده است چنین راه‌حل‌هایی برای برآوردن نیازهای آدمی خلق کند به گونه‌ای که اثربخشی آن را می‌توان با عصر فناوری اطلاعات مقایسه کرد.

  •   خروجی این همگرایی چه می‌تواند باشد؟

گوشی موبایل خود را تصور کنید که امروز یک کارخانه تماما آن را ساخته است، حالا زمانی را تصور کنید که گوشی‌های موبایل زاده و بعد پرورانده شوند، از طریق ابرفناوری که نهفته در دل همین چهار فناوری است. بعضی از شرکت‌های خودروسازی پیشرو چون مرسدس بنز باور دارند که تا سال ۲۰۵۰ میلادی خودروها دیگر در یک خط تولید، تولید نخواهند شد بلکه از دل یک انکوباتور زاده  خواهند شد و بعد توسط مشتری پرورانده می‌شوند.

خودروهایی که هرکدام با توجه به فردی که مالک آن‌هاست، منحصربه‌فرد خواهند بود. تحقق این افق بلند، منافع کوتاه‌مدتی هم با خود به همراه خواهد داشت. به‌طور مثال توسعه ابزارهایی که رابط میان انسان و ماشین هستند، تکنولوژی که ترکیب حوزه فناوری اطلاعات و علوم شناختی است و می‌گوید چطور می‌توانیم به جای اینکه در یک ماشین تایپ کنیم یا از موس استفاده کنیم، با فکر کردن به آن فرمان دهیم.

در حال حاضر همکاران من سامانه‌ای طراحی کرده‌ و ساخته‌اند که با فکر خود به کامپیوتر فرمان می‌دهد. مثال دیگر توسعه حسگری است که بتوان در یک آن با استفاده از یک قطره خون، عوامل بیماری‌زا در بدن انسان را شناسایی کند. یا مواد و محصولاتی که قابلیت‌های تکاملی و خودترمیمی دارند. توسعه داروهایی با قابلیت رسانش هدفمند، از حوزه‌های مهم در فناوری‌های همگراست.

اکنون شزان در حال مذاکره نهایی با یک مجموعه داروسازی بین‌المللی برای تحقیق و توسعه بر روی دارویی هوشمند است که قادر است با رهایش تحت کنترل، دارو را به عضو مورد نظر برساند و از عوارض آن بر سایر اعضای بدن بکاهد. این دارو با تکیه بر دانش فنی ایجاد شده در حوزه فناوری‌های همگرا در کشور تهیه خواهد شد.

دارویی که به جای آنکه تمام سلول‌های بدن را درگیر کند، تنها به سلول‌های مشخص و بیمار می‌چسبد و دارو را به آنها می‌رساند. جالب است بگوییم این کار مبتنی بر برون‌داد چند رساله دکتری و کارشناسی ارشد محققان کشور در حال انجام است. این مثال‌ها همگی ناظر بر منافع کوتاه‌مدت فناوری همگرا هستند و در افق بلندمدت هم این فناوری منجر به توسعه آدمی خواهد شد و فیزیک و ذات بشر را توانمندتر از پیش خواهد کرد. تصور کنید گوش انسان بتواند فرکانس‌های بسیار زیر و بلند را بشنود یا بدن انسان دماهای بالا یا پایین را کاملا تحمل کند.

تک‌تک این موارد موضوع تیم‌های نوآور شزان هستند که در آینده بنیان کسب‌وکارهایی نوین خواهند بود و به همین خاطر کمی متفاوت دیده می‌شود. ما اینجا کمک می‌کنیم بچه‌های ایرانی که بسیاری از آن‌ها آرزوی کار در این حوزه فناوری را دارند، با کمک آزمایشگاه‌ها و امکانات ایده‌های خود را بپرورانند و آن‌ها را به بازار کسب‌وکار وارد کنند.

  •    ماهیت بین‌رشته‌ای بودن کار شما این سوال را برای ما به وجود می‌آورد که نهایتا تمرکز شما بر کدام حوزه خواهد بود؟ به نظر می‌رسد بی‌نهایت موضوع وجود دارد که می‌توانید در آن‌ها فعالیت کنید.

ما در کوتاه‌مدت تلاش می‌کنیم با ترکیب‌های دوبه‌دو، یعنی حوزه نانوتکنولوژی با بیوتکنولوژی و حوزه اطلاعات با علوم شناختی، فناوری‌های همگرا را به علم پزشکی متصل کنیم و از طریق توسعه دارو وارد محدوده پزشکی شویم. فعلا تمرکز ما بر این حوزه است. اما اگر بخواهم بگویم افق بلندمدت ما چیست و شزان روزی کجا خواهد بود، می‌گویم شزان می‌خواهد خروجی‌های بزرگ فناورانه دانشگاهی را به کف بازار و به قفسه فروشگاه‌های خرده‌فروشی متصل کند، نه به یک کسب‌وکار صنعتی یا دولتی.

در شزان تاکید ما بر توسعه کسب‌وکار با مشتری عمومی است و به صورت معمول در شزان از کسب‌وکارهایی که مشتری آن کسب‌وکار دیگری است پرهیز می‌شود. به نظر من یکی از موانع رشد حوزه‌های فناوری سخت در ایران همین بوده که همواره دنبال مشتریان کسب‌وکاری بوده‌اند و کاری با بازار عمومی جامعه نداشته‌اند.

 

  •  اتفاقا سوال بعدی من همین است که با گذر بیش از ده سال از ورود فناوری‌های نوین به ایران و جلب‌توجه دولت و بخش خصوصی به این حوزه، شزان چقدر به دنبال خروجی قابل‌لمس است؟ چراکه به نظر می‌رسد بیشتر کسانی که وارد این حوزه شده‌اند، در همان سطح تحقیق و توسعه مانده‌اند و به مرحله تولید محصول بیرونی نرسیده‌اند.

یکی از دلایل آن این است که در ایران بیشتر فناوری خلق شده تا محصول. به این دلیل که کسانی که در زمینه فناوری‌های سخت کار می‌کنند، بیشتر به فناوری علاقه‌مندند تا خلق محصول فناورانه. منظورم از فناوری برون‌داد اختراع است. همان چیزی که به‌عنوان تکنیک و فن می‌شناسیم.

حق با شماست، ما محصول قابل‌لمس کم داریم، یا حتی نداریم. چون این حوزه شیفته فناوری بوده و کاری به بازار و محصول نداشته است. اگر هم محصولی بوده، مشتری مشخصی نداشته و در بازار جا نیفتاده است.

ما با شرکت‌های بالادستی در بازار کار می‌کنیم که فروش محصول دارند و نام نشانی شناخته‌شده، مثل یک شرکت تولید دارو، یا سرویس‌دهنده خدمات سلامت. ما در بالادست با آن‌ها همکاری می‌کنیم تا نهایتا محصول ملموسی با کمک هم به بازار عرضه کنیم. این آفتی است که در کشور ما وجود دارد.

مثلا ایران در حوزه خروجی‌های علمی و تعداد مقالات در حوزه فناوری نانو در دنیا رتبه ششم را دارد، وقتی پای تولید فناوران که شاخص آن ثبت اختراع است، به میان می‌آید جایگاهمان به بیست و چندم تنزل پیدا می‌کند و زمانی که دنبال محصولات مبتنی بر این حوزه باشیم، در میان معدود کشورهایی که این تولیدات را دارند، چندان جایگاه مناسبی نداریم.

یکی از دلایل این خلا طولانی شدن زمان ورود فناوری به بازار است. محصولات مبتنی بر فناوری اطلاعات برای تولید دچار چالش فناوری نمی‌شوند و با داشتن امکانات محصول خروجی به‌سرعت وارد بازار می‌شود. اما در حوزه فناوری‌های سخت، تولیدات دچار چالش فناوری می‌شوند.

طولانی شدن زمان تولید محصولات حوصله سرمایه‌گذاران را سر می‌برد. از طرفی کسی هم که مدت‌زمانی طولانی با فناوری سروکله زده از جامعه دور مانده و فقط می‌خواهد کسی بیاید و فناوری‌اش را بخرد و ببرد. انگار وظیفه شخص دیگری است که اختراع را تبدیل به یک اتفاق اجتماعی کند.

  •  یعنی شما می‌گویید مراحل طولانی که یک فناوری طی می‌کند تا خلق شود، ذهن بچه‌ها را از بازار و محصول خروجی دور می‌کند و آن‌ها تنها دنبال نتیجه دادن کار خود هستند.

بله، همین‌طور است. بچه‌هایی که در این حوزه کار می‌کنند، آنقدر علاقه‌مند به جواب گرفتن از آزمایش‌های خود و نتیجه دادن اختراعشان هستند که دیگر ذهنشان به سمت بازار نمی‌رود.

  •  شما در شزان چه راه‌حلی برای این مشکل دارید؟

تلاش کرده‌ایم مشکل را حل کنیم. زنجیره‌ای از افراد دوگانه ایجاد کرده‌ایم. کسانی که دوزیست هستند و شبیه یک بندباز، قابلیت‌های دوگانه دارند. اصولا می‌گویند آدم‌هایی که اهل فناوری هستند، تنها می‌توانند در مورد پدیده فناوری حرف بزنند و ابعاد پیچیده فناوری را در نظر می‌گیرند. در حالی که برای کسب‌وکار طرف دیگری هم وجود دارد که محوریت کلامش پول است. آدم‌های دوگانه در این میانه، باید حرف دو طرف را بشنوند و بفهمند.

وقتی در مورد توسعه‌دهندگان فناوری سخن می‌گوییم به صورت معمول کمتر با زمان‌های معین و تعهدات زمانی سر سازگاری دارند، پول و حقوق چندان برایشان اهمیت ندارد و در حالی که سرمایه‌گذاران و افراد متمایل به بازار و توسعه کسب‌وکار زمان تحقق هدف برایشان مهم است و می‌خواهند بدانند احتمال بازگشت سرمایه چقدر است و خلاصه کاملا در فضایی تعیینی هستند.

پیش‌تر افراد دوگانه و دوزیست که فاصله میان توسعه‌دهنده کسب‌وکار و فناوران را پر کنند، حضور نداشتند یا کمتر حضور داشتند. شزان تلاش می‌کند همین نقش را بازی کند. فضایی فراهم می‌کند تا کسانی که محدودیت‌های مالی و زمانی را نمی‌شناسند، با کسانی که حاضر به سرمایه‌گذاری روی فناوری هستند با هم گفت‌وگو کنند و به نتیجه برسند و در کنار هم یک محصول فناورانه که قابلیت تجاری‌سازی دارد توسعه دهند.

یکی از مفاهیمی که چند سالی است در کشور باب شده، مفهومی است با عنوان دانشگاه-صنعت، که همیشه تعارضی در آن وجود داشته و این دو نتوانسته‌اند به هم نزدیک شوند. چون نهادهایی که باید میان دانشگاه و صنعت قرار بگیرند، نادیده گرفته شده‌اند.

  • درواقع شزان می‌خواهد همین واسطه‌گری را میان صنعت و دانشگاه برقرار کند؛ مجموعه‌ای از آدم‌هایی است که زبان یکدیگر را در حالت عادی نمی‌فهمند.

همین‌طور است، البته به صورت کلان رابطه میان خالقان علم و فناوری و بازار، به‌عنوان بستر تجاری‌سازی اختراعات فناورانه. اگر بخواهیم بگوییم جایگاه شزان کجاست، باید یک مثلث را در نظر بگیریم که یک ضلعش فناوری همگراست و ضلع دیگرش نیاز. اما آنچه این وسط قرار می‌گیرد، فرآیندی است به نام فرآیند نوآوری فناورانه علمی.

فرآیندی که می‌پرسد چه المان‌هایی لازم است تا نظام نوآوری بتواند یک برون‌داد آکادمیک را به اتفاقی در بازار تبدیل کند، فرآیندی که شاخص‌های هر مرحله را در نظر می‌گیرد و می‌داند در این میان با هر طرف چطور باید گفت‌وگو کرد یا چطور به آن‌ها پول داد. فکر می‌کنید به آن طرف سمت چپ چطور باید پول داد، پول زیاد برای او آفت است.

او به فرصت، آزمایشگاه و امکانات حمایتی بیشتر از پول احتیاج دارد. اما سمت راست برعکس است و درآمد بالاتر برایش جذابیت دارد. دانشگاه و صنعت امکان همین گفت‌وگوی بی‌واسطه را ندارند، چون از دو اقلیم متفاوت برآمده‌اند.

  •  شما این تعادل در گفت‌وگو را چگونه با مجموعه سرمایه‌گذار خود برقرار می‌کنید؟ برای من سوال است که چطور گروه سرمایه‌گذاری سرآوا وارد این حوزه شده است؟

به نظر من این آینده‌نگری آن‌ها را نشان می‌دهد. هر گروهی در سرمایه‌گذاری خود آینده را هم در نظر می‌گیرد و به نظر من شزان کارکرد آینده‌سازی برای آن‌ها دارد. فناوری‌های همگرا آغاز یک انقلاب هستند و شزان در جایی ایستاده که پنج سال بعد یک نقطه عطف ایجاد کند و یک اثرگذاری بزرگ اجتماعی به همراه خواهد داشت.

آن‌ها چیزی در شزان می‌بینند که نمونه‌اش در غرب زیاد است و مجموعه‌های خصوصی چون شزان فراوان هستند. این حوزه از دست یک‌ نهاد دولتی کمتر برمی‌آید، نمی‌گویم برنمی‌آید. شاید یک نهاد دولتی آنقدر قوی باشد که بتواند وارد این حوزه شود، اما شانس موفقیت نهاد خصوصی در اینجا بیشتر است.

دست‌مایه‌ای هم که در کشور وجود دارد، بالاست. در حال حاضر ۲۴ هزار متخصص نانوفناوری در ایران داریم، که واقعا برای ورود به این حوزه کم نیست. ما در ایران جوان که نه، جواهر باهوش علاقه‌مند تحصیل‌کرده‌ای داریم که تشنه کار است و این بزرگ‌ترین دست‌مایه شزان است.

  • درواقع شما می‌گویید ما شاهد چرخشی در سرمایه‌گذاری داخلی هستیم و آگاهی سرمایه‌گذاران ما به این حد رسیده که وارد چنین حوزه‌ای شده‌اند؟

من رفتاری از سرمایه‌گذارانمان دیده‌ام که گمان می‌کنم مترقیانه است. هرکس یک طرح تجاری دارد که بر مبنای آن با شما سر چیزی توافق می‌کند. وقتی بر سر آن توافق با سرمایه‌گذارتان صحبت می‌کنید، متوجه می‌شوید که چشم‌انداز بلندمدتی دارد و در مورد ده سال بعد با شما حرف می‌زند. ده سال بعد شزان را تصور کنید، با صدها فناوری جدید و صد نفر پژوهشگر که در این مرکز تحقیق و توسعه فعالیت می‌کنند.

سرمایه‌گذار هم میان همه انتخاب‌هایش ما را برمی‌گزیند، چون مزیت چند سال بعد را در نظر می‌گیرد. قطعا سرمایه‌گذاری بدون دست‌مایه انسانی که امروز در شزان فعالیت می‌کند معنا ندارد. درست است که این جوانان بااستعداد خروجی چند دهه فعالیت آکادمیک ایران و تلاش کشور برای مدرن شدن هستند، اما کمیت‌گرایی در دانشگاه‌های ما باعث شده فرصت‌های کیفی را از جوانان بگیریم.

جوانانی که جویای خلق محصولات فناورانه هستند اما به دلیل نبود امکانات و در دست نداشتن مواد اولیه، تن می‌دهند به اینکه از یک پایان‌نامه ارشد حداقلی دفاع کنند و بروند. آکادمی تنها باید به آن‌ها امکانات اولیه را بدهد، آن جوان به‌قدری مشتاق است که چیز دیگری نمی‌خواهد. اینجاست که لزوم وجود نهادی چون شزان مهم‌تر از قبل می‌شود.

سازمانی که نه‌تنها به جوانان فرصت تجربه کیفی می‌دهد، که در بلندمدت منجر به سود و درآمد بسیار بالا می‌شود. در حال حاضر فناوری اطلاعات حوزه‌ای است که در آن‌ بازگشت سرمایه قابل‌توجه است، حالا مقیاس فناوری‌های همگرا را تصور کنید که تنها یک المان آن فناوری اطلاعات است، انتظار می‌رود بازگشت سرمایه در این حوزه بسیار قابل‌توجه‌تر از حوزه فناوری اطلاعات باشد.

  • در اینجا سوالی به وجود می‌آید. آن چیزی که استارتاپ را از حوزه کسب‌وکار سنتی جدا می‌کند، سرعت رشد لوگاریتمی آن است. در شزان چقدر می‌توان رشد لوگاریتمی استارتاپی را صادق دانست؟

مقیاس رشد در شزان با استارتاپ‌های خدماتی کاملا متفاوت است. خدمات فناوری اطلاعات مستقیما با گروهی از بازار سروکار دارند. اما شزان فناوری به بازار می‌آورد که چندین شرکت و بیزینس مختلف می‌توانند از آن بهره ببرند و هرکدام محصولی نو وارد کنند. یعنی از یک تیم واحد، صدها ایده فناورانه خارج می‌شود و هر ایده به ده‌ها کسب‌وکار دیگر می‌رسد. اتفاقا رشد لگاریتمی چندین برابر استارتاپ‌های خدماتی است.

شزان خودش را درگیر خدمات نمی‌کند، چراکه برای نهادی که کارش خلق محصولات فناورانه است، ورود به حوزه خدمات‌رسانی کشنده خواهد بود. فکر می‌کنید یکی از معضلات استارتاپ‌های خدماتی چیست؟ اینکه به‌محض رشد کردن و قدرتمند شدن، خلاقیت در آن‌ها افت می‌کند، چون وارد روندهای بوروکراتیک می‌شوند.

ما می‌خواهیم شزان همیشه سازمانی نوآور و مبتنی بر تحقیق و توسعه و خلق اختراعات جدید باقی بماند و درگیر خدمات نشود. به همین خاطر است که می‌گویم شزان هم شتاب‌دهنده است و هم نیست. چون شتاب‌دهنده‌ها با تعداد کمپانی‌ها شناخته می‌شوند، اما شزان با تعداد ایده‌ها و فناوری‌های تجاری‌شده‌اش معنا پیدا می‌کند.

  •    یعنی شما می‌گویید مفهوم استارتاپی کاملا در شزان صادق است و به شمار اختراعات و فناوری‌های تجاری‌شده شما بازمی‌گردد؟

بگذارید این‌طور برایتان بگویم. اپل را چه چیز اپل کرده است؟ تعداد تولیدات اپل یا نوآوری که در اپل اتفاق افتاده است؟ سرویس‌دهی نیست که استارتاپ را استارتاپ می‌کند، خلاقیت و نوآوری است که آن را استارتاپ می‌کند. خلاقیت تضمین ادامه حیات استارتاپ است. مگر اندازه مرکز تحقیق و توسعه اپل یا تیم مدیریتی‌اش چقدر بزرگ شده؟ زیاد نیست. اما کمپانی محصولاتش در چین رشد کرده یا شبکه توزیعش در دنیا را گسترش داده است.

  •    در اکوسیستم استارتاپی ایران همه‌چیز مبتنی بر بخش خدمات استارتاپی شکل گرفته و در دنیا هم عموما همین است…

نه، من موافق نیستم. شما شرکت آلفابت و پروژه‌های گوگل ایکس را نگاه کنید. خدمات حوزه فعالیت امروز استارتاپ‌ها هستند، اما آیا گوگل همیشه با خدماتش معنا می‌شده؟

  •    منظور من هم همین است که مبتنی بودن فضای استارتاپ‌ها بر خدمات یک آفت است و خلاقیت عموما در همان خدمات‌دهی وجود دارد و نوآوری فناورانه به چشم نمی‌خورد. درواقع می‌خواهیم بگوییم استارتاپ‌های ایرانی عموما بر سبک زندگی تمرکز کرده‌اند، که تولیدمحور نیست، بلکه مبتنی بر مصرف است.

اقتصاد کشور توان نفس کشیدن در حوزه‌هایی که تحمل و سرمایه زیاد می‌خواهد را نداشته است. به نمونه‌های بزرگ خلاقیت در دنیا نگاه کنید، در کدام‌یک از آن‌ها خدمات محور بزرگ شدن است؟ به نظر شما استیو جابز دنیا را تکان داده یا آمازون؟ استارتاپ‌های بزرگ دنیا از دل خدمات بیرون نمی‌آیند بلکه زاییده نوآوری‌های نابی هستند که دنیا را دچار شیفت پارادایم می‌کنند. فکر می‌کنید چرا من مامان‌پز را یک استارتاپ منحصربه‌فرد در ایران می‌دانم؟ چون همین شیفت پارادایمی را ایجاد می‌کند.

  • از منظر آسیب‌شناسی استارتاپ‌ها در ایران، فضای استارتاپی در ایران نوزاد است و شاید به همین خاطر تمرکز اولیه آن بر خدمات بنا شده باشد. استارتاپ‌های مبتنی بر علم با اقبال چندانی مواجه نشده‌اند و به نظر من اینکه شزان توانسته سرمایه‌گذاری چون سرآوا را متقاعد به فاصله گرفتن از فضای خدمات و سرمایه‌گذاری روی فناوری‌های همگرا کند، دستاورد بزرگی است.

مطمئن هستم که توانمندی زیادی در این حوزه وجود دارد که تاکنون دیده نشده است. یک نکته مهم است و آن هیاهویی است که حول فناوری اطلاعات شکل گرفته است، اما کسی که با فناوری سخت کار می‌کند، نمی‌تواند با آن سرعت خودش را تکثیر کند و به همین خاطر کمتر دیده می‌شود. استارتاپ برای من در حوزه‌ای معنا دارد که بازگشت سرمایه زیادی در آن وجود داشته باشد. از طرف دیگر استارتاپ باید برای دیگر ایده‌های موجود در بازار مخرب باشد.

نوآوری استارتاپ است که راه‌حل‌های پیش از خود را تخریب می‌کند. استارتاپی که در کنار ایده‌های مشابه شکل بگیرد استارتاپ نیست، یک تقلید خوب است. دقیقا استارتاپ همان پارادایمی است که پارادایم‌های پیش از خود را از بین می‌برد و بازار را می‌گیرد. علت اینکه استارتاپ‌ها در سال‌های اخیر همه به فناوری اطلاعات وصل شده‌اند، این است که پارادایم اصلی بازار، اطلاعات بوده است.

موج چهارم اما موج‌های قبلی را از بین می‌برد و این روند طبیعی توسعه است. هر موج چنان پارادایم‌های پیشین را کنار می‌زند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. مثلا الان شما نام پنج شرکت بزرگ فولاد جهان را نام ببرید، هیچ‌کداممان نمی‌دانیم. اما صد سال قبل همه در مورد کمپانی‌های فولاد حرف می‌زدند، چراکه پارادایم صنعت و به‌خصوص فولادسازی بر جهان حاکم بود.

پارادایمی که اکنون جایش را به فناوری اطلاعات داده و حالا نوبت به موج چهارم رسیده که همان فناوری‌های همگرای شزان است. فناوری‌های همگرا چنان فناوری حاکم بر جامعه را از حوزه فناوری اطلاعات فاصله می‌دهند که گویی تخریبشان می‌کنند. همین الان هم رایانه‌های شخصی، تلفن‌های هوشمند و برنامک‌ها که همه زمانی تجلی فناوری بودند، برای ما فناوری‌های پیش‌پاافتاده‌ای هستند.

تعداد مسئله‌هایی که فناوری اطلاعات می‌تواند حل کند رو به کاهش است. الان بحث ابزارک‌های پوشیدنی مطرح شده، گوگل روی  اینترنت اشیا و عینک هوشمند خود سرمایه‌گذاری کرد که تجلی اولیه بروز فناوری‌های همگراست.

  • سرآوا بعنوان یک سرمایه‌گذار خطرپذیر این آینده‌ای که شما از آن حرف می‌زنید را دیده و وارد این حوزه شده؟ یا شما آن‌ها را قانع کردید؟

این یک اتفاق متقابل بود. مگر می‌شود یک‌طرفه این کار را کرد؟

  • فکر می‌کنید سرآوا به سرمایه‌گذاری در این حوزه ادامه دهد؟

این سوالی است که سرآوا باید به آن پاسخ دهد، اما به نظر من مجموعه سرآوا و سرمایه‌گذارانی که در شزان هستند نشان داده‌اند که به آینده نگاه می‌کنند. همین نگاه به آینده مثل این می‌ماند که عده‌ای در دهه هفتاد میلادی خدمات مبتنی بر فناوری اطلاعات را راه انداختند، آن زمان چیزی از آن نمی‌شد فهمید و حتی مسخره به نظر می‌رسید. اما موضوع به‌موقع دیدن است. به‌موقع دیدن اتفاق بزرگی که در راه است.

خوشبختانه توجه معاونت علمی و فناوری هم به این حوزه نشان‌دهنده اهمیت آن و به صورت موازی نشان بلوغ کشور است. درست است که همه ما گاهی دلزده و خسته می‌شویم، اما من مجموعه شزان را ناشی از بلوغ ایران می‌دانم. به نظرم این آغاز راه است و مجموعه دولت و سرمایه‌گذار متوجه اهمیت سرمایه‌گذاری برای موج بعدی فناوری هستند.

  • دولت شما را همراهی می‌کند؟

بله. اینکه استارتاپ‌ها می‌گویند دولت دست از سر ما بردارد به نظر من کلیشه‌ای اشتباه است. اگر قانون‌گذاری‌های دولتی وجود نداشته باشد، بسیاری از همین استارتاپ‌ها دچار بحران می‌شوند. معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و پارک فناوری پردیس، خود را متعهد به حمایت و همراهی با مراکز شتاب‌دهی می‌دانند.

مشکلاتی هست اما همراهی و همکاری بیشتر دیده می‌شود. به گمانم بعد از سال‌ها معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری به این نتیجه رسیده است که یکی از راه‌های توسعه کسب‌وکارهای نوپای فناور حمایت و همراهی با نهادهای رابط مراکز نوآوری و شتاب‌دهی است.

  • درباره قرارداد اخیرتان با شرکت بلاروسی هم برایمان بگویید.

یکی از نیازهای عمومی و پایه تیم‌هایی که به شزان راه می‌یابند، دسترسی به آزمایشگاه‌های مجهز در چهار حوزه فناوری‌های همگراست. با کمال تاسف یکی از مشکلات کشور این است که حجم عظیمی از تجهیزات وجود دارد، اما دسترسی به آنها ساده نیست. به‌علاوه در حوزه فناوری‌های همگرا یکپارچگی آزمایشگاه یک الزام است.

یکی از آزمایشگاه‌های پایه مورد نیاز، آزمایشگاه سامانه‌های نانو/میکرو الکترومکانیکی است. به همین دلیل مذاکرات دامنه‌داری با شرکت پلانار کشور بلاروس آغاز شد و در نمایشگاه اینوتکس موفق به عقد قرارداد و انتقال فناوری شدیم. ظرف شش تا هشت ماه آینده آزمایشگاه سامانه‌های نانو/میکرو الکترومکانیکی شزان به‌عنوان اولین آزمایشگاه خصوصی در این حوزه آماده بهره‌برداری تیم‌های نوآور در شزان خواهد بود.

علاوه بر این آزمایشگاه، مجموعه آزمایشگاه‌های علوم شناختی، فناوری زیستی و نمونه‌سازی محصول در حال تجهیز هستند. تلاش می‌کنیم با ایجاد این بستر آزمایشگاهی تیم‌های فعال در شزان بدون دغدغه بتوانند ۲۴ ساعت در روز، ۷ روز در هفته و ۵۲ هفته در سال کار کنند.

رویای من برای شزان

  • چند ساعت در روز اینجا کار می‌کنید؟

بیش از ۱۴ ساعت در روز، البته گاهی هم کمتر. اگر کار و زندگی خصوصی را پیوسته ببینید دیگر مدت‌زمانی که به کار می‌پردازید موضوع مهمی نیست.

  • ازدواج کرده‌اید؟

بله، همسرم هم با من کار می‌کند. من از زندگی شخصی‌ام هم بهره می‌برم، پیاده‌روی و تفریح می‌کنیم، به صورت منظم تئاتر می‌بینیم، آخر هفته‌ها سفر می‌رویم. با آنکه تعادل بین کار و زندگی را خوب می‌دانم اما به گمانم بیشتر نگاه به کار و زندگی را باید تغییر داد. من زندگی و کار را پیوسته می‌بینم و از هردو لذت می‌برم.

  • بعد از لیسانس هیچ‌وقت نخواستید از ایران بروید؟

چرا، قصد داشتم برای دوره کوتاهی به ترینیتی کالج دوبلین بروم اما خیلی کوتاه بود و هرگز اقدام نکردم. ولی به آن فکر کردم.

  • الان پشیمان نیستید؟ این را به‌عنوان مدیرعامل شزان نگویید…

نه، پشیمان نیستم. من فرصت تجربه کردن چیزهای منحصربه‌فردی را در این کشور داشتم. مغز آدمی برای حل مسئله ساخته ‌شده و محیطی خوب است که مسائل بیشتری برای حل کردن به شما بدهد. من اگر ببینم روزی چالشی وجود ندارد، حتما چالشی به وجود می‌آورم. مهم این است که آدم‌ها چقدر سوال در ذهنشان دارند. هر آدمی که سرگشتگی داشته باشد و بداند که چقدر نمی‌فهمد، حکیم‌تر است.

  • رویای شما برای شزان چیست؟

فکر می‌کنم رویای من برای شزان پیوسته است، رویایی که هرلحظه نو می‌شود. رویای من این است روزی برسد که در شزان آدم‌های زیادی فرصت خلق کردن داشته باشند و ثمره آن را جامعه ببیند. زمانی می‌رسد که دامنه رویای آدم‌ها کوتاه می‌شود و رویا همان واقعیت زندگی آدم‌ها می‌شود. دلم می‌خواهد بقیه آدم‌ها هم فکر کنند رویاهایشان در شزان کوتاه می‌شود و می‌توانند رویایشان را لمس کنند.

  • مخاطبان یا علاقه‌مندان به حوزه شما چطور می‌توانند با شزان ارتباط برقرار کنند؟

راه‌های ارتباطی متعددی وجود دارد. از پایگاه اطلاع‌رسانی گرفته تا تماس با شرکت، همه کانال‌های ارتباطی ما هستند. اسم مجموعه خود را «آفرینشگاه» گذاشته‌ایم و هدف در یک آفرینشگاه خلق است. آفرینشگاه ما دو راه ورودی دارد، نخست نوآوردگاه است که رویدادهای ده‌گانه‌ای در سال است و تنها دو ماه در سال به‌واسطه نوروز و ماه مبارک رمضان برگزار نمی‌شود.

در این ده رویداد، ما به‌واسطه یک بازی طراحی‌شده علاقه‌مندان به تجاری‌سازی دستاوردهای فنی‌شان را در یک رویداد یک هفته گرد هم جمع می‌کنیم و درنهایت از میان آن‌ها تیمی که نوآوری بیشتری در بازی نشان دهد به شزان راه پیدا می‌کند و بر روی آن تیم سرمایه‌گذاری خواهد شد.

در آفرینشگاه همیشه چند جای خالی داریم برای تیم‌هایی که به صورت اتفاقی با آنها برخورد می‌کنیم. البته همیشه شرط اصلی آن این است: تیم خوب در کنار فناوری-راه‌حلی که تا حدودی بالغ است. تیم‌هایی ورودشان به شزان همراه با موفقیت خواهد بود که می‌خواهند اثری از خود به جا بگذارند و حاضرند برای آن بهایی بپردازند.

چیز عجیبی در این حوزه وجود دارد و آن مجنونی و دیوانگی است. این دو پایه ورود به این حوزه هستند. کسی با عقل معیشتی نمی‌تواند وارد این کار شود. کسی اینجا موفق خواهد بود که قابلیت دیوانگی داشته باشد، نه دیوانگی به معنای رفتار بی‌قاعده. دیوانگی به معنای گذشتن از بسیاری اتفاقات. کسی که وارد این وادی می‌شود، خیلی شبیه یک هنرمند است. همان‌طور که یک نقاش از اثر هنری‌اش حرف می‌زند، من دوست دارم از شزان حرف بزنم.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.