چطور فراموش نشویم؟

0

ما همه ماهی شده‌ایم؛ ماهی‌هایی با حافظه‌های کوتاه‌مدت که انگار در یک دریای طوفانی به جز کورسوی نور به دنبال هیچ چیز نمی‌رویم. مدام در حال فرار از ماهی‌های بزرگ‌تر هستیم و سه ثانیه‌مان که تمام می‌شود، سر می‌چرخانیم و به گوشه‌ای دیگر نگاه می‌اندازیم و دوباره روز از نو و روزی از نو. همان قانون سه ثانیه دوباره ما را به دام می‌اندازد. ممکن است از یاد ببریم همین یک ساعت پیش کدام خبر اینطور لرزه به اندام‌مان انداخت و سطح استرس ما را بالا برد. ممکن است پنج دقیقه پیش را به یاد نیاوریم. حتی پیش آمده که ویدئویی را دانلود کرده‌ایم و یادمان رفته تا آن را ببینیم. حتی فراموش کرده‌ایم که ویدئو را کجا دانلود کرده‌ایم و چطور باید آن را پیدا کنیم. به همین سادگی با حافظه‌های کوتاه‌مدت خودمان زندگی می‌کنیم بدون آنکه متوجه شویم در چه دریایی از اطلاعات خودمان را غرق کرده‌ایم. حالا می‌خواهیم از این دریای طوفانی، برای مقاصد اقتصادی هم استفاده کنیم. می‌خواهیم به آدم‌هایی شبیه به خودمان، با حافظه‌های کوتاه‌مدت بگوییم که برای خریدهای ضروری یا غیرضروری‌تان به سراغ ما بیایید. می‌خواهیم به آدم‌های فراموشکار بگوییم که ما را فراموش نکنند. ما را به خاطر بسپارند و از داشته‌های ما نهایت استفاده را ببرند. چطور چنین چیزی ممکن است؟

هم سخت است و هم آسان. سختی‌اش از آن جهت جلب‌توجه می‌کند که موقعیت فعلی را با گذشته‌های نه‌چندان دور مقایسه می‌کنید. زمانی که یک یادداشت وبلاگی تا روزها و ماه‌ها دست به دست می‌چرخید و حتی ممکن بود آدم‌ها نوشته‌شان را به روی شما بیاورند. کمااینکه در روزهای دور مد بود تا آدم‌ها درباره پست‌های وبلاگی‌شان با هم صحبت کنند و بحث‌های طولانی انجام دهند. حتی اگر مخاطبانی از آن روزهای وبلاگ‌نویسی دوروبر خود داشته باشید، ممکن است شما را به یاد نوشته‌ای بیندازند که خودتان مدت‌هاست آن را فراموش کرده‌اید. یا چرا راه دور برویم؟ آن زمان که لایک‌های فیس‌بوکی‌مان بسیار کمتر از امروز بود، ماندگاری پست‌های فیس‌بوکی بیشتر بود. انگار رابطه‌ای مستقیم میان بالارفتن تعداد کاربران شبکه‌های اجتماعی با میزان ماندگاری نوشته‌ها وجود دارد. اما خوبی‌اش این است که بخشی آسان نیز در این بین وجود دارد. آن بخش که ما را به ادامه راه امیدوار می‌کند و از این کمتر دیده‌شدن هراسی به دل راه نمی‌دهیم. حتی ممکن است نفس عمیقی بکشیم و خوشحال هم بشویم که داروی مبارزه با فراموشی را پیدا کرده‌ایم.

به همان اندازه که تعداد کاربران بالا می‌رود و در شرایطی که افراد زمان کمتری را صرف خواندن یک متن می‌کنند، به همان اندازه احتمال دارد تا آدم‌ها کارهای متوسط شما را نبینند و کارهای بزرگ شما در ذهنشان بماند؛ همان کارهایی که از روی ترس انجامشان نمی‌دهید، نوشته‌هایی که به خاطر ترس نمی‌نویسید، موضع‌گیری متفاوتی که از روی اضطراب به زبان نمی‌آورید. نه آنکه بی‌آبرویی راه بیندازید یا هر ایده‌ای که به ذهنتان رسید اجرا کنید. بیشتر منظور ما این است که ریسک را به جان بخرید و مبتکرانه با اتفاقات برخورد کنید. اصلا دنیای این روزهای ما دنیای هوش و شعور است و اگر در تلفیق میان این دو حقیقت محض و تغییرناپذیر برای خودتان آداب و سننی تعریف کنید، حتما مخاطبانی متفاوت از ماهی نصیبتان می‌شود؛ مخاطبانی که شما را به یاد می‌آورند و منتظرند تا بارقه‌های نبوغ را برایشان منور کنید. فقط کافی است نترسید و به دام روزمرگی این دریای طوفانی و هیاهوی خبرها نیفتید.

شاید در چنین شرایطی، به جای ناامیدی و سرخوردگی خودتان را عضوی موثر از دریای شبکه‌های مجازی بشناسید. با این تفاوت که هیچ قطره آبی خودش را دریا نمی‌بیند. اسم دریا روی خودش نمی‌گذارد. توهم دریا به ذهن راه نمی‌دهد. شما هم حواستان باشد که تصور دریاشدن به ذهن راه ندهید و سودای تاثیرگذاری گسترده در سر نپرورانید. یادتان باشد که ایده‌های خلاقانه و نبوغ‌آمیز شما پیش از آنکه انتظار داشته باشید گل می‌کند و دیده می‌شود، به این شرط که از آنها سوءاستفاده نکنید و هدفتان به دام انداختن مخاطب نباشد. آدم‌ها به سرعت از تله‌گذاری آگاه می‌شوند و با احتیاط و محافظه‌کاری به شما نگاه می‌اندازند.

 

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.