نقشه تودرتوی گنج

0

اینقدر دست‌هایش را با حرارت در هوا تکان می‌داد که انگار گم‌کرده‌ای دارد و ردی از آن نمی‌یابد؛ لاغراندام بود و نه‌چندان بلند. چهره رنگ‌پریده‌اش و اندام لاغرش را که کنار موبایل پت و پهنش می‌گذاشتی، به مجموعه‌ای می‌رسیدی که داد می‌زد من یک ‌استارتاپی‌ام. رو به سردبیر «شنبه» براق شده بود که تا کی می‌خواهید به تهرانی‌ها بپردازید و عکس‌های‌ بزرگ‌شان را روی جلد بیاورید و انگار نه انگار که ایران شهرهای دیگری هم دارد. ما در اصفهان مشکلات زیادی داریم. هر چه تندتر حرف می‌زد، لهجه‌ کش‌دارش بیشتر نمایان می‌شد. وقتی داشت می‌رفت جمله‌ای به انگلیسی به فردی خارجی که مهمان نمایشگاه بود گفت تا پکیج استارتاپی‌اش کامل شود. نمایشگاه الکامپ امسال برای من با این تصویر آغاز شد و البته رشته‌ای بود که سر دراز داشت که در این گزارش کوتاه به آن می‌پردازیم. پس گام‌به‌گام با قلم «شنبه‌» جلو بیایید. 

  •  نقشه گنج

جوان، پرانرژی و مهم‌تر از همه اینها پر از امید؛ تصویر خوشایندی از بخش الکام‌استارز که انگار می‌خواست بگوید دار و ندار این ممکت همین‌ها هستند؛ همین تبلت‌به‌دست‌هایی که شاید اغلب‌شان از شهرهای دور و نزدیک و با اتوبوس خود را به نمایشگاه رسانده‌ بودند که بگویند ایده‌ای دارند، حرفی دارند و می‌خواهند زنده بمانند اما در راهروهای نمور اداره‌های دولتی بلکه می‌خواهند کارآفرین باشند. بعضی هنوز جوش‌های نوجوانی را هم بر چهره داشتند. بعضی همان تیشرت‌های مشهور استارتاپی بر تن‌شان و بعضی هم رسمی‌تر. اما همه یک کلام داشتند و آن هم اینکه ایده‌ دارم. از غرفه‌های ۵متری‌شان شکایت داشتند که کوچک هستند و سردرگم شده‌ایم، که همه‌اش یک صندلی داریم و حرف‌هایی از این دست. 

اما سالن‌ ۸ و ۹ منطقه اصلی گنج بود و گنجورها هم تقریبا در همان بخش مستقر بودند. در غرفه‌های دکورشده و شیک. روی صندلی‌شان که می‌نشستند به راحتی غرفه‌های استارزها را دید می‌زدند. بعضا چروکی گوشه لب‌شان که ایده‌ها همه تکراری است، چیز به دردبه‌خوری ندیدم. اینها هم تیپ و قیافه خودشان را داشتند. اغلب با کت و شلوار، ریش پرفسوری، کلاسوری زیر بغل و لبی ورچیده. یکی‌شان می‌گفت: چیز دندان‌گیری ندیدم. آدم نمی‌داند چه چیزی را باید بخرد! فکر کنم جیبش پر از دلار بود! یا چک‌هایی که شاید با خودش می‌برد که چهارراه فردوسی سکه یا ارز بخرد. 

اما استارزها در منتهی‌الیه نقشه گنج افتاده بودند. اما صدای‌شان رسا بود. حرف که می‌زدند، می‌خواستند از بودن‌شان بگویند. اینکه هستند و اینکه ایده‌ای دارند. اغلب از برخورد ناشیانه بعضی از سرمایه‌گذاران می‌نالیدند؛ همان‌هایی که شاید جیب‌شان پر از دلار بود. اینکه گفته‌اند: کلا چند می‌فروشی؟ سهم من چقدر می‌شود؟ سال دیگر همین موقع، چقدر پول داریم؟ سوالاتی از این دست خسته‌شان کرده بود اما بودند افرادی که حرفه‌ای حرف زده‌ بودند، قرار بعد از نمایشگاه گذاشته بودند و امیدوار بودند که کسب‌وکارشان روزی آوازه‌ای بیابد. به وضوح می‌شد دید که مابین چین چروک پیشانی‌ همه‌شان یک دیجی کالا خوابیده است. 

  •  خودمان ۳۰میلیون تومان داریم

یکی از نکاتی که در این نمایشگاه به شدت به چشم می‌آمد، این بود که اغلب استارتاپ‌ها هزینه‌ای معادل آنچه شتاب‌دهنده‌ها می‌پردازند، یعنی حدود ۳۰میلیون تومان را روی کسب‌وکارشان خرج کرده‌ بودند. به همین دلیل علاقه‌ای به حضور در شتاب‌دهنده‌ها نداشتند. حتی نگران بودند که مالکیت کسب‌وکارشان را از دست بدهند و بشوند کارمند ساده یک مرکز شتاب‌دهنده. حال باید دید چنین دیدگاهی چرا ایجاد شده است؟ آیا واقعیت شتاب‌دهنده‌ها و وی‌سی‌ها همان است که خودشان می‌گویند؟ یا استارزها آگاهی لازم را از بحث شراکت ندارند و ارزشی برای آموزش‌های موجود در مراکز شتاب‌دهی قائل نیستند؟! «خودمان هم می‌توانیم ۳۰میلیون تومان را جور کنیم» گزاره‌ای بود که بارها از بچه‌ها استارتاپی و صاحب ایده شنیدم. باید برای این مسئله فکری کرد. 

  •  دانشگاه‌ها از خواب زمستانی بیدار شده‌اند؟

تصویر کدر و رنگ‌ورورفته ساختمان دانشگاه‌ها در ایران به همان اندازه حسی از ناکارآمدی‌شان را هم القا‌ می‌کند؛ ناکارآمد در وصل‌کردن تئوری موجود در کلاس‌های‌شان به بازار کار و اکوسیستم‌های کارآفرینی. اما در امسال چندین دانشگاه با راه‌اندازی مراکز شتاب‌دهنده به نمایشگاه آمده و مدعی هم بودند. دانشگاه‌هایی چون فردوسی مشهد و دانشگاه آزاد قزوین از این دست بودند و صرف حضورشان در شهرستان‌ها می‌تواند اهمیت‌شان را دوچندان کند چون زمینه‌ را برای دانشجویان دور از پایتخت فراهم می‌کنند. در واقع به نظر می‌رسد که اگر دانشگاه‌ها قصدی برای زنده ماندن دارند و قرار است نگرانی مالی‌شان که همیشگی هم است، پایان‌ بپذیرد، باید به سمت کارآفرینی و درآمدزایی حرکت کنند. به این اتفاق خوشایند باید حضور بانک‌ها و صاحبان سرمایه از بخش‌های سنتی بازار را هم اضافه کرد.

  •  جای خالی دختران سرزمینم

اگر همه اتفاق‌های ناخوشایندی را که این روزها برای دختران ایرانی رخ می‌دهد هم کنار بگذاریم، به الکامپ هم می‌آییم، باز دلمان‌ می‌گیرد. چون پشت غرفه‌ استارزها یا استارتاپ‌ها، کمتر چهره دخترانه‌ای به چشم می‌خورد و ظاهرا اقلیم استارتاپی ایران هم به تصرف مردان درآمده است. در این زمینه باید آسیب‌شناسی جدی صورت گیرد. چرا دختران به سمت کارآفرینی حرکت نمی‌کنند؟ چرا اندیشه کارآفرینی بیشتر اندیشه‌ای مردانه شده تا زنانه؟ شماره این هفته «شنبه» را به گفت‌وگو با استارزهای حاضر در الکامپ و سرمایه‌گذاران اختصاص دادیم. اینکه چه انتظاری هم دارند؟ با چه ادبیاتی باید با هم صحبت کنند؟ برداشت‌ها هم متفاوت بوده. صاحبان ایده از ارزش ایده‌های‌شان گفته‌اند و سرمایه‌گذاران بعضا از تکراری بودن ایده‌ها و غیرحرفه‌ای بودن و نداشتن شناخت از بازار. از قراردادهایی که شاید ببندند و از قرارهایی در روزهای آینده. فضای کلی اما حرف از رشد می‌زند و امید که می‌توان از حرف‌های مصاحبه‌شونده‌ها بخوانید. 

 

الکامپ به غرفه‌های ۵‌متری‌اش معروف است

میلاد احرام‌پوش، مدیر بخش ارائه‌های نمایشگاه الکامپ

حالا کارآفرینی از دانشگاه آغاز می‌شود

گفت‌وگو با محمدحسین انصاری‌ مدیر رویداد شتاب‌دهنده سینتک

به شتاب‌دهنده نمی‌رویم!

فرزاد صداقت‌بین، از بنیانگذاران استارتاپ آنی‌جو

اول رشد کنید، بعد سرمایه جذب کنید

سید مهران دهقانی، سرپرست اجرایی شتاب‌دهنده پیشگامان

۵ سال زمان می‌خواهیم و سرمایه‌گذار این را می‌فهمد

سینا احمدی، عضو هیات‌مدیره همپا

 

 

خطرپذیر هستیم اما با پول هوشمند!

فاطمه خان‌احمدی، مدیر مهندسی، مالی و ریسک شرکت تامین سرمایه نوین

 

 

سرمایه‌گذار خطرپذیر می‌خواهیم

محمدرضا پوراحمد، بنیانگذار کاریشه

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.