مرحبا به ما واقعا!

0

یکی از اولین مواجهه‌های من با دنیای کسب‌وکارهای آنلاین بین‌المللی، زمانی بود که متوجه شدم عده‌ای در دنیا، با طراحی قالب‌های سایت و فروش آنها زندگی‌شان را می‌چرخانند. اینکه در تهران یا دهلی بنشینید و مثلا با طراحی قالب‌های وردپرس، درآمد آن‌هم به دلار داشته باشید برای من، آن‌هم در کشوری که هنوز زیرساخت‌های فروش آنلاین آن پایه‌گذاری نشده بود، پدیده‌ای عجیب و غریب جلوه می‌کرد. فکر می‌کردم چه کسی بابت یک قالب سایت به کسی دیگر در گوشه‌ای دیگر از دنیا پول خواهد داد؟! مگر با دانش طراحی سایت بدون دیدن و سروکله زدن با مشتری هم می‌شود پول درآورد؟ فروش خدماتی به این شکل برای ذهن ایرانی من وقتی اینترنت هنوز دایل‌آپ بود کمی زیاد، دور از دسترس می‌نمود. اما این یک واقعیت بود و کماکان هست. برنامه‌نویسی در هر سطح و به هر زبانی در تمام دنیا به یک صادرات دانشی، به یک ارزش‌افزوده سودآور، به یک کالای نادیدنی که تولیدش هیچگونه انرژی و مواد اولیه‌ای نیاز ندارد، تبدیل شده است؛ یک ارزآوری بدون کارخانه؛ بدون خام‌فروشی و بدون هیچ‌چیز دیگر. ترکیبی از وقت و دانش است که تبدیل به خدمتی می‌شود که در هر گوشه دنیا مشتری دارد. و البته از همان زمان مواجهه همراه با شگفتی تا همین امروز که این سطور را می‌نویسم، یکی از حسرت‌هایم، کوتاه بودن دست ایرانی‌ها و استعدادهای وطنی از این بازار بوده و هست.

وقتی ایده ژاکت و فروش قالب‌ها و افزونه‌هایی که برنامه‌نویس‌ها و طراحان سایت ایرانی می‌توانند تولید کنند، در این شماره جلوی چشمم قرار گرفت دوباره یاد آن حسرت قدیمی افتادم، یاد آن کوتاهی دست ایرانی از یک بازار بزرگ و بی‌ته؛ بازاری که سال‌هاست هندی‌ها و پاکستانی‌ها در دورافتاده‌ترین نقاط کشورهایشان از آن ماهی تازه صید می‌کنند و ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ آنیم! خیلی دوست دارم وقتی مسئولان همه‌چیزدان داخلی پشت تریبون‌های سخنرانی‌شان صحبت از اشتغال و ارزآوری و شکوفایی استعدادهای جوان کشور در راه شکوفا شدن اقتصاد، واژه‌های قشنگ پشت سر هم ردیف می‌کنند این سوال را مطرح کنم که چه کسی امکانِ بخشی از بازار جهانی بودن را از این جوان‌ها گرفته؟ فروختن قالب‌های وردپرس به دلار برای یک برنامه‌نویس خبره ساکن مشهد و ساوه و ایلام چقدر می‌تواند در ماه و سال درآمد ایجاد کند؟ چه کسی این توانستن‌ها و فرصت‌ها را از آنها گرفته؟ اپلیکیشن نوشتن و روی اپ‌استور فروختن برای آنها که خوره این کار هستند، چرا باید یا نشدنی باشد یا تبدیل به یک بازی موش‌وگربه با سیاست‌های اپل و خطر شناسایی و حذف و مشکل انتقال پول و هزار دردسر دیگر شود؟

سخت اعتقاد دارم بیشتر از اینکه اکوسیستم استارتاپی ما از شب‌نامه‌ای‌ها و قلم‌به‌دست‌های سیاسی‌نویس که استارتاپ را با پروژه‌های جاسوسی غرب‌ یکی می‌پندازند ضربه خورده باشد از همین محرومیت‌های بین‌المللی آسیب دیده. بماند که این محرومیت‌ها در جذب سرمایه خارجی چقدر دست و بال این استعدادها و کسب‌وکارهایشان را بسته!

 وقتی درباره همیاروردپرس و ژاکت می‌خواندم با خودم می‌گفتم که چنین استارت‌‌آپ‌هایی اگر زبان انگلیسی و بازار بین‌المللی چاشنی آنها می‌شد به جای رقم‌های چند میلیارد تومانی باید صحبت از ارزش چند‌صد‌میلیون دلاری می‌کردند؛ همان رقمی که یک استارتاپ هندی به‌راحتی می‌تواند از هر سرمایه‌گذار خطرپذیری در هر گوشه دنیا جذب کند و برای جوانان هندی شغل بسازد. اما تحریم‌ها از هر نوع آن، چه آنها که کج‌فهمی‌های کاغذپاره‌ای برخی دست‌اندرکاران داخلی مسببش بوده و چه آنها که آبشخورشان غرض‌ورزی امثال ترامپ نامتعادل است، عدد و رقم‌های کسب‌وکارهای ما از جمله استارتاپ‌ها را چلانده و تا جایی که توانسته صفرهایشان را گرفته. در چنین شرایطی ما در همین اکوسیستم کوچک آن‌هم با چنین چالش‌های بنیادینی، به جای آنکه فشار را بر مسئولان محترم همیشه دلسوز بگذاریم تا راه را برای پیوستن به این بازار جهانی باز کنند، با یکدیگر دست‌به‌یقه می‌شویم که چرا شفافیت موردنظر فلانی را رعایت نکرده‌ایم یا چرا پرینت حساب‌های استارتاپ و وی‌سی‌مان را علنی نمی‌کنیم. 

ما، اکوسیستم کوچک استارتاپی، سوراخ دعا را گم کرده‌ایم. چسبیده‌ایم به جروبحث‌هایی که تهش هیچ‌چیزی به این فضا اضافه نخواهد کرد جز یک مشت حرف درشت و دلسردکننده. به جای آنکه هر روز و بی‌وقفه مطالبه‌گری کنیم و این محرومیت‌های کمرشکن بین‌المللی را به روی مسئولان محترم خودمان بیاوریم، صبح تا شب نشسته‌ایم در گروه‌ها و کانال‌ها، خبر و شبه‌خبر و شایعه و شنیده و حکایت فوروارد می‌کنیم تا از کسب‌وکار و عملکرد یکدیگر آتو بگیریم. مرحبا به ما واقعا!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.