لطفا با دمپایی وارد نشوید!

0

بیایید حرمت برخی واژه‌ها و مفاهیم را نگه داریم. قبل از همه هم این نقد را به خودمان یعنی روزنامه‌نگارها و رسانه‌ای‌ها وارد می‌کنم. ماها که گاه بی‌توجه به معنا، شکل و ظاهر قضایا را چنان باد می‌کنیم که خودمان هم باورمان می‌شود خبری است. قالب‌ها را چنان بزک می‌کنیم که تهی‌بودگی و توخالی بودنشان را از یاد می‌بریم. مکالمات روزمره و بدیهی‌شده آدم‌های دوروبرمان در همین فضای استارتاپی را نگاه کنید. به حرف‌هایشان گوش دهید تا ببینید چه جفایی به مفاهیم کرده‌ایم. صحبت از کارآفرینی، اکوسیستم، توسعه زیست‌بوم، نوآوری، دانش‌بینان، خلق ارزش و این ترم‌ها و واژه‌ها و مفاهیمی است که در دنیا به این راحتی خرج هر کسی یا هر چیزی نمی‌کنند اما این روزها دوروبر ما مثل نقل و نبات مصرف می‌شوند! 

می‌گویی چرا چنین کاری انجام شده یا چرا مراسمی بی‌مایه را با عناوین دهن‌پرکن بزک کرده‌اید، می‌گویند به رشد اکوسیستم کمک می‌کند! اول اینکه وقتی صحبت از رویداد‌های کارآفرینانه می‌شود، باید مقدمات و ملاحظات و استانداردهای آن را رعایت کرد. نمی‌توان هر کسی را به عنوان کارآفرین و چهره موفق روی سن آورد و حرف‌ها و کلی‌گویی‌های نخ‌نماشده را به عنوان نقشه راه به خورد جوان‌های پای منبر داد؛ نمی‌شود آدم‌های بدون کارنامه و بدون دانش و تنها آشنا به چند واژه را به عنوان منتور و سخنران جا زد و نشست‌های کارآفرینانه‌ یا مفاهیمی چون انتقال تجربه را در حد لفاظی تقلیل داد. این جفا به همین «اکوسیستم ضعیف و درحال شکل‌گیری» است؛ جفا به جوانانی است که اتفاقا تکرار و مصرف مبتذل‌گونه همین واژه اکوسیستم می‌تواند گمراه‌شان ‌کند. از معنا خالی‌کردن مفاهیم متعالی است. دم‌دستی کردن واژه‌ها و عنوان‌هایی است که برای رسیدن آنها باید قله‌ها درنوردید، اما با زمینی‌کردن آنها به بهانه «بسط فضای کارآفرینانه» تنها آنها را لوث می‌کنیم. مثل این می‌ماند که جوان‌های علاقه‌مند به فوتبال را هی دور هم جمع کنیم و با پاورپوینت و تعریف قصه مسی به آنها بقبولانیم چهار جلسه دیگر که پای این قصه‌ها بنشینند، مسی و رونالدو می‌شوند. به‌جای آنکه راهی میدان بازی شوند و تکل بزنند و شوت کنند و زمین بخورند و برخیزند، هی داستان و قصه بکنیم توی مخشان و تلقین کنیم که مسی‌شدن با پای قصه نشستن هم‌عرض است!  از درون تهی‌کردن مفاهیم کارآفرینانه یکی از آفت‌های فضایی است که در آن به سر می‌بریم. خود ما هم گهگاه از این اشتباه‌ها کرده‌ایم. اگرچه با این رویکرد که این فضا سلبریتی و چهره و الگو ندارد، سعی کرده‌ایم عنوان‌هایی بدهیم که انگیزه‌بخش باشد اما بوده وقت‌هایی که آش را زیادی شور کرده‌ایم. جوالدوز را اول به خودمان می‌زنیم، اما شما هم به خودتان و آدم‌های دوروبرتان اگر از خیل حیف‌ومیل‌کنندگان مفاهیم اینچنینی هستید، سوزنی بزنید. آموزش در هر فضایی یک ضرورت انکارناپذیر است و من هم منکرش نیستم‌، اما صحبت از نفی آموزش نیست؛ صحبت از این است که با مفاهیم و جذابیت‌های آنها دکان باز نکنیم.  بیایید حرمت این واژه‌ها را نگه داریم. دوره‌های آموزشی یا نشست‌ها و سخنرانی‌ها و همایش‌ها را که نگاه می‌کنم و با عناوینی مثل «کارآفرینی با خلق ارزش»،«چطور راه بیل گیتس را برویم»، «مسئولیت اجتماعی در کسب‌وکار»، «از فردا کارآفرین شوید» و… روبه‌رو می‌شوم کمی ناخوش‌احوال می‌شوم. نباید با هر مفهومی کاسبی کرد. حوزه آموزش حوزه‌ای با ظرفیت زیاد و اتفاقا خیلی پولساز است اما نباید با دمپایی وارد آن شد. بگذاریم استخوان‌خردکرده‌ها و آدم‌هایی که واقعا حرفی برای گفتن دارند و سر جای درستشان هستند، این واژه‌ها را آن‌هم با مومن بودن به معنای آنها و با امانتداری واقعی به اصالت‌شان و آمیخته‌کردن‌شان به تجربه‌های زیسته‌شان به کار ببرند و تکرار کنند. وگرنه جز سرخوردگی مشتی جوان شیدا و بااستعداد‌ و انبوهی از واژه‌های بی‌مصرف دستمالی‌شده، میراثی نصیبمان نمی‌شود. چند نفر از شما حاضرید از واژه و مفهوم زیبایی چون «مهرورزی» استفاده کنید؟! مطمئنم هیچ‌کدام‌تان! چون آنقدر چرکش کردند و به ابتذال کشاندندش که گویی مرده و دیگر هیچ‌وقت زنده نمی‌شود…

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.