«استیفن کینگ» که او را با رمانهای وحشت و داستانهای تخیلیاش میشناسیم، در سال ۱۹۷۳ بعد از مدتی کنارهگیری از نوشتن، داستانی به نام «کری» نوشت. روایتی از دختری نوجوان که قادر به کارهای خارقالعاده بود. «هیچ احساس تعلقی به داستان نداشتم، از شخصیت اول که دخترکی نوجوان بود تا کارهای عجیبوغریبی که میکرد. تنها انگیزهام از نوشتن این قصه این بود که شنیده بودم مجله «داستان ماه آمریکا» در ازای هر قصهای که از نویسندگان ناشناس چاپ میکند، ۲ هزار دلار به آنها میدهد و من به پول احتیاج داشتم. یک هفته روی خطوط اصلی داستان وقت گذاشتم و در آخر ناامید از متن خیالیام آن را مچاله کردم. به گمانم هیچچیز برای یک نویسنده بدتر از این نیست که خودش به نوشتههایش بیاعتقاد شود. من به قصهام اعتماد نداشتم، به کری کوچکی که خلق کرده بودم باور نداشتم و میدانستم باید نویسندگی را برای همیشه کنار بگذارم.» «اگر همسرم کاغذهای مچالهشده را پیدا نمیکرد و به کری داستان علاقه نشان نمیداد، هرگز قصهام را برای مجله نمیفرستادم. اما به اصرار او داستان را کامل کردم و یک ماه بعد تلگرافی از بیل تامسون، سردبیر مجله، دریافت کردم که داستانم را چاپ خواهد کرد. بارقه ناچیزی از امید روشن شده بود و برای اولینبار کسی در دنیای واقعی قصهام را دوست داشت. داستان دختر نوجوان زندگیام را عوض کرد.» یک سال بعد استیفن اولین رمان بلندش را به نام «کری» به کمک تامسون در آمریکا منتشر کرد. قصهای که در سال اول نشرش بیش از یک میلیون نسخه فروش داشت. از آن روز تاکنون استیفن کینگ ۵۵ داستان تخیلی نوشته و بیش از ۳۵۰ میلیون نسخه از آنها را در سراسر جهان فروخته است. روایتهای خواندنی و خیالانگیز او الهامبخش نویسندگان و کارگردانان بسیاری بوده است. «اگر در کاری خوب هستید و خودتان به ایدههایتان اعتماد دارید، رهایش نکنید. گاهی باید برای تحقق رویایتان با جهان مبارزه کنید، شکست همواره در کمین رویاهای بزرگ است و تنها باور شما کافی است تا شکست را به زانو درآورید.»
مطلب قبلی