شکست‌های فورد

0

او را با نام اتومبیل‌هایش می‌شناسیم؛ اتومبیل‌هایی که تولیدشان انقلابی بود در صنعت خودروسازی دنیا. ترکیب خلاقانه تولید انبوه اتومبیل، دستمزد بالای کارگران و قیمت‌ پایین تولیدات کارخانه‌اش، چنان تاثیری بر اقتصاد قرن بیستم گذاشت که برخی آن را «فوردیسم» نامیدند. هنری فورد، که امروز بیش از ۱۵۰ سال از تولدش می‌گذرد، مسیر تولید خودروی محبوبش را به‌سادگی طی نکرد. اید‌ه خلاقانه‌اش برای ساخت ارابه‌های بدون اسب مانع بزرگ نداشتن سرمایه را بر سر راه داشت و همین او را بار‌ها دچار شکست کرد. 

فورد در بیست و سه‌سالگی در شرکت روشنایی ادیسون مشغول به کار بود. علاقه وافرش به صنعت، رویای ساخت اتومبیل را در سرش پررنگ می‌کرد. در کارگاه کوچکی که در پارکینگ خانه‌اش راه انداخته بود، اولین موتور گازوئیلی‌اش را طراحی کرد. وسیله‌ای با چهار چرخ سیمی که به چرخ‌های دوچرخه‌ای سنگین شباهت داشت و با یک اهرم سکان‌مانند به جلو رانده می‌شد. او این اولین اختراع ماشینی خود را «چهارچرخ» نامید. 

  •  شکست پشت شکست

تولید اتومبیل در دهه ۱۸۹۰ سرمایه‌گذاری دلهره‌آوری بود. دیترویت آمریکا پر از سرمایه‌گذاران و دلالانی بود که به‌راحتی پول خود را خرج ایده‌های تازه نمی‌کردند. سرمایه گزافی را که فورد برای تولید اتومبیلش نیاز داشت کسی جز ویلیام مورفی نتوانست مهیا کند. او که از تاجران بزرگ دیترویت بود نام شرکت اتومبیل‌سازی دیترویت را برای کارخانه جدید انتخاب کرد. با وجود امید فراوان فورد به این کارخانه، مشکلات زود‌تر از آنچه انتظار می‌کشید سر رسیدند. نمونه اولیه اتومبیل طراحی‌شده‌اش تنها در مسیر رو به جلو حرکت می‌کرد و این مشکلی نبود که بتوان در تولید نادیده‌اش گرفت. هزینه واردات لاستیک از اروپا زیاد بود و همه این مشکلات در کنار هم مورفی را بی‌طاقت کرده بود. یک سال و نیم بعد، در سال ۱۹۰۱ در حالی که هیچ یک از مشکلات رخت بر نبسته بودند، مورفی از کارخانه کنار کشید. او باورش به فورد را از دست داده بود و هنری در حالی که هیچ پیشرفتی در کارش نکرده بود، تنها سرمایه‌گذارش را از دست داد.  هنری فورد به دنبال چرایی این شکست بود، او بار دیگر به کارگاه خانگی‌اش پناه برد و با وجود ناامیدی موتور گازوئیلی را چندبار پایین ریخت و باز سر هم کرد. این بار اتومبیل دیگری با موتوری سبک و کوچک ساخت. او مورفی را متقاعد کرد تا فرصت دیگری به او بدهد. مورفی که فورد را «نابغه جوان» می‌دانست، برای بار دوم شانس سرمایه‌گذاری را امتحان کرد. این بار شرکت با نام کارخانه هنری فورد آغاز به کار کرد، اما مشکلات دیگری سر باز کردند. مورفی بیش از پیش در طراحی و تولید اتومبیل دخالت می‌کرد و فورد برای نظرات او ارزشی قائل نبود. نوبت به دومین شکست رسید و این بار فورد کارخانه را ترک کرد. این برای فورد به معنای کنار گذاشتن رویایش بود، چرا که جوان نابغه دیگر در میان سرمایه‌گذاران دیترویت جایگاهی نداشت. خودش در خاطراتش نوشته: «همه این‌ها اتفاقات کوچکی هستند که از آن‌ها درس گرفتم. اگر این شکست‌ها نبودند، نمی‌فهمیدم مشکل اصلی کار در چیست. امروز می‌دانم که نمی‌توانم به کسی حق دخالت در کارم را بدهم. پول چیزی نیست که به خاطرش به ایده‌ام خیانت کنم.» 

  •  چهارچرخ سیاه

چندی بعد، الکساندر مالکومسون، مهاجر اسکاتلندی که صاحب معادن زغال‌سنگ بود، حاضر به سرمایه‌گذاری در شرکت فورد شد. سرانجام در سال ۱۹۰۳، اولین فورد سیاه‌رنگ به نام فورد اِی به بازار آمد در حالی که تنها حدود ۸۰۰ دلار قیمت داشت. امروز این کارخانه دومین تولیدکننده خودرو در ایالات متحده است و نام فورد بر روی این اتومبیل‌ها برای همه آشناست. 

هنری فورد در خاطراتش در باب شکست چنین نوشته است: «در زندگی به دو شکل دچار شکست می‌شویم. اولین حالت زمانی است که به ایده‌هایمان فرصت جولان نمی‌دهیم، آن‌ها را در کنج تاریک ذهنمان دفن می‌کنیم و آنقدر می‌گذاریم خاک بخورند تا زمان مناسب فرا برسد. بگذارید خیالتان را راحت کنم که زمان مناسب هیچ وقت از راه نمی‌رسد و این شکست انسان را محکوم به نابودی می‌کند. درماندگی حالت دومی هم دارد که نصیب آدم‌های نترس و خطرپذیر می‌شود، آنهایی که راهی برای عملی کردن ایده‌هایشان پیدا می‌کنند و شکست اول و دوم و هزارم برای آن‌ها فرقی ندارد. می‌دانم تکرار شکست نا‌امیدی به همراه دارد، اما می‌خواهم شما نیز بدانید زمانی که اید‌ه‌ای از آن شماست، حق ندارید آن را مفت و مجانی از دست بدهید.»

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.