سلام به شماره ۱۰۰

0

رسیدیم به شماره ۱۰۰. صد هفته است که در اکوسیستم استارتاپی ایران برای استارتاپ‌ها و در مورد آنها می‌نویسیم و نوشته‌هایمان را منتشر می‌کنیم.

«شنبه» در سومین سال حضورش در این اکوسیستم به شماره ۱۰۰ رسیده و ما امید داریم با پشتیبانی همه اعضا و عناصر این اکوسیستم بتوانیم چهار‌رقمی هم بشویم!

البته که پیش از اینکه از کسی توقعی داشته باشیم، از خودمان انتظار داریم که بتوانیم سرمایه اجتماعی‌ای را که در این مدت کوتاه جمع کرده‌ایم‌، اول حفظ کنیم و بعد تا آنجا که در توانمان است، افزایش دهیم؛ سرمایه‌ای که مهم‌ترین و ارزشمندترین دارایی تیم شنبه است. ما با کمک شما بنیانگذاران، نیروهای فنی، سرمایه‌گذاران، منتورها و همه فعالان استارتاپی کشور این مسیر را تا اینجا آمده‌ایم و در ادامه راه هم روی همین همراهی حساب باز کرده‌ایم.

در این ۱۰۰ شماره، بهترین کاری که می‌توانسته‌ایم را انجام داده‌ایم و البته مطمئن هستیم که آنچه انجام داده‌ایم، بهترین کاری که باید انجام می‌شده، نبوده است! ما یک مجموعه از روزنامه‌نگارانی هستیم که خیلی وقت‌ها احتمالا درگیر احساسات‌مان شده‌ایم، گاهی تندی کرده‌ایم، گاهی کندتر از آنچه از ما انتظار می‌رفته، واکنش نشان داده‌ایم و گهگاه هم شاید حرفی زده‌ایم و چیزی نوشته‌ایم که آنگونه که باید، معرف همه حقیقت ماجرا نبوده است. می‌خواهم تاکید کنم ما خطا کم نداشته‌ایم!

اما خطاهایمان آلوده به غرض نبوده و این همان جایی است که می‌توانیم سرمان را بالا بگیریم و به همین خاطر است که با وجود این خطاها می‌توانیم سبکباری احساس ناشی از انتشار صدمین شماره را سنجاق کنیم به تجربه حرفه‌ای‌مان در شنبه.

رویکرد شنبه

راستش در این سه سال، در شنبه حرف درشت هم زیاد شنیده‌ایم، هم از دوست خورده‌ایم هم از نارفیق. از دوستان نزدیک‌مان گرفته تا آنها که درشت‌گویی‌هایشان از فرط تکرار دیگر کسی را از جمله ما پوست‌کلفت‌ها، آزرده نمی‌کند.

اما با همه این همهمه‌ها و بالاپایین‌های گاه خوشایند و گاه دلسردکننده، ما روزنامه‌نگارها یاد گرفته‌ایم از چیزی که باور داریم دست نکشیم، حرفی که باید زد را بزنیم، آدمی را که فکر می‌کنیم لیاقتش را دارد بی‌خست و بی‌ترس از اینکه فرداروز موفق خواهد بود یا شکست‌خورده، راه دهیم به متن نوشته‌های‌مان.

ما نمی‌ترسیم و نترسیده‌ایم از اینکه به جای ریویو نوشتن درباره محصولات سامسونگ و سونی، یک عکس چهارستون بدهیم به یک جوان استارتاپی مشهدی، به جای قربان‌صدقه یک گجت وارداتی چینی رفتن، یک مصاحبه ۲ هزار کلمه‌ای اختصاص دهیم به یک جوان شیرازی، یک سمنانی، یک بوشهری، یک تهرانی…

ما از روز اول قرارمان با خودمان این بود که به جای جلد‌کردن زاکربرگ و استیوجابز و جک‌ما و دیگر چشم‌آبی‌ها و چشم‌‌بادامی‌‌ها، از همین استارتاپ‌های نصف‌و‌نیمه داخلی که در حال تاتی‌تاتی کردن و عرق‌ریزی کسب‌وکاری هستند و از قضا اشتباه و سوتی هم کم ندارند، بنویسیم. اصلا فراتر از نوشتن و جلد‌کردنشان، آنها را سلبریتی خطاب کنیم! واقعا چه اشکال دارد؟

چه ایرادی دارد به جای غش و ضعف رفتن برای الون ماسکی که با متر و معیارهای موفقیت و زندگی ایرانی، چیزی شبیه یک آدم فضایی و فانتزی پلی‌استیشنی است، آدمی را معرفی کنیم که دفترش در همین تهران و چند خیابان بالاتر از آدرس خیلی از مخاطبان نشریه‌مان است، هویتش ایرانی است، اسم و فامیل و کسب‌وکار و کارمندهایش همه ایرانی است؟

ما در همین روزها و وانفساهای تردید و تشکیک و ناامنی ذهنی، در همین هراس سهمگین سوال مکرر و دلهره‌برانگیز «چه‌ خواهد شد»، که هی در کوچه و خیابان از خودمان می‌پرسیم، می‌خواهیم در اکوسیستم استارتاپی با خودمان روراست باشیم.

ما یا به این اکوسیستم و آدم‌هایش با تمام ضعف‌ها و کمبودهایشان باور داریم یا نداریم! اگر داریم نمی‌توانیم با تیغ‌کشیدن بر آدم‌هایش و مفت و مجانی خرج‌کردن واژه‌هایی چون کلاهبرداری و پولشویی و شارلاتان‌بازی و… هویتش را زیر سوال ببریم. اگرهم باور نداریم که کار‌کردن و فعالیت‌مان در این میدان را مورد تردید قرار دهیم و صداقت داشته باشیم و جمع کنیم برویم!

راستش ما به این استارتاپ‌ها باور داریم، آدم‌هایش را با همه ضعف‌ها و خامی‌ها و کمبودها (آنگونه که خودمان هم مبتلای این واژه‌ها هستیم) هم قبول داریم و هم بهشان امیدواریم‌ که اگر چنین نبود، شنبه به شماره ۱۰۰ نمی‌رسید.

ما تا روزی که باور داشته باشیم خلاقیت و ایده‌ و تلاش‌ استوار بر مفهوم استارتاپ می‌‌تواند ارزش خلق کند و باری از دوش خسته این کشور بردارد، شنبه را منتشر خواهیم کرد. تا شماره ۱۰۰۰، شاید هم شماره ۱۰۰۰۰، کسی چه می‌داند؟!

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.