خاکبازهای همیشگی

0

یادداشت رضا جمیلی | در یکی از غلیظ‌ترین دوره‌های تاریخی نارضایتی از همه‌چیز و همه‌کس به سر می‌بریم. همه‌جا غبار غُر چنان فضا را در بر گرفته که چشم، چشم را نمی‌بیند. دهان‌ها هم، از این دیده‌نشدن نهایت بهره را می‌برند. آدم‌ها راحت همدیگر را متهم می‌کنند، برچسب می‌زنند، روزگار دسته‌بندی‌های تحقیرآمیز و لیست‌های سیاه و خاکستری و باندبازی و جدل‌های بی‌سروته است گویی… در دوره‌ای هستیم که انتخاب‌ها در معرض شک و تردیدند. داوری‌ها زیر سوال‌اند، برنده‌ها و بازنده‌ها دست به یقه‌اند، شفافیت، چماقی است برای از میدان به در کردن کسی که مثل ما نیست، حق‌خواهی سلاحی شده برای حمله به شخصیت و گذشته و آینده آدم‌ها. بلاروزگاری است معرکه دورهمی‌های مجازی و حقیقی! استارتاپ‌ها سرمایه‌گذاران را متهم می‌کنند که تنها به سود خود فکر می‌کنند و رویاهای آنها را به باد می‌دهند، سرمایه‌گذارها از بی‌مسئولیتی و بی‌بازدهی تیم‌ها و قحطی ایده شاکی‌اند، منتورها یکدیگر را قبول ندارند، مفسرها، آرزوهایشان را جای تحلیل جا می‌زنند و اکوسیستم استارتاپی امیدواری‌هایش را با هیاهو طاق می‌زند.  

شاید درست ماجرا این باشد که کمی برگردیم و بر سر مفاهیم و اصول تا حدوحدود معقولی با هم مفاهمه کنیم. شاید وقتش رسیده از برج عاج همه‌چیزدانی‌مان در هر موقعیت و با هر نامی که در این اکوسیستم فعالیت می‌کنیم پایین بیاییم و برخی مبانی را با هم مرور کنیم. مفهوم استارتاپ، زمان، سرمایه، بازدهی، تیم‌ورک و بسیاری مفاهیم دیگر را باید بار دیگر از نو بخوانیم. برویم ببینیم یک استارتاپ تا کی وقت دارد غر بزند، تا کی وقت دارد توقع داشته باشد و حساب پس ندهد و برویم ببینیم ماندن در سندباکس و خرابکاری‌های حرفه‌ای و دوره آزمون‌وخطا تا کجا پذیرفته است؟ تا کجا می‌توان از سرمایه‌گذار و شتاب‌دهنده و مسئول و همکار و زمین و زمان انتظار حمایت بدون قید و شرط داشت، تا کجا می‌توان واژه‌های متعالی چون کارآفرین و ارزش‌آفرین و کارآفرینی و … را خرج کرختی و تنبلی و مسئولیت‌ناپذیری خودمان بکنیم؟ تا کجا حق داریم جزئیات مراودات کسب‌وکاری‌مان را روی داریه شبکه‌های اجتماعی بریزیم؟ تا کی باید در سندباکس امن خودمان خاک در چشم یکدیگر کنیم و اگر کسی صحبت از KPI و عبور از مرحله خاکبازی کرد، اخم کنیم، حمله کنیم و زیر قبای مظلومیت سنگر بگیریم؟

بسیاری از اجزای اکوسیستم ما در سندباکس‌هایشان جا خوش کرده‌اند. یک حریم بی‌خطر و بی‌ریسک طلب می‌کنند تا وقت و انرژی‌شان را برای همین یقه‌گیری‌ها و برچسب‌زنی‌ها ذخیره کنند. این خاکبازی با کرختی دست به یکی کرده و به تن آنها چسبیده. باید کمی صریح‌تر و بی‌پرده‌تر با برخی واقعیت‌ها که آفت این فضا شده‌اند روبه‌رو شویم و نقادانه برای خروج از این فضای توهم‌زده و غبارگرفته کاری کنیم. کسب‌وکار و کارآفرینی تعارف‌بردار نیست. با واژه‌ها نمی‌توانیم خودمان را یا دیگران را رنگ کنیم. وقت‌کشی تا یک جایی جواب می‌دهد، عیار پایین یک استارتاپ را با انداختن توپ به زمین دیگران نمی‌توان کتمان کرد. باید نترسید از اینکه برخی استارتاپ‌های لاجون و باری‌به‌هرجهت که پا به سن پیری گذاشته‌اند و گویی هنوز از مرحله شتابدهی خارج نشده‌اند را شکست‌خورده معرفی کنیم تا انرژی در حال مرگ جمع‌شده در آنها صرف کارهای بهتر و پروژه‌های تازه‌تری شود. باید روشن کرد که شتابدهی با هل‌دهی مادام‌العمر مترادف نیست، باید کم‌کم به سرمایه‌گذارها حق داد دوز صبوری‌شان را حداکثری تعریف نکنند. نباید از اینکه سندباکس برخی آدم‌هایی که صاحب موفقیت‌های بدون آمارند از آنها گرفته شود، هراس داشت؛ همان‌ها که در هر بحث و مجلسی مدعی و مطالبه‌گرند بدون اینکه به این سوال ابتدایی پاسخ دهند که نتیجه ایده‌های ناب آنها کی به بار خواهد نشست. باید از این خاکبازی بلندمدت دست کشید و به کارهای جدی‌تری پرداخت.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.