بدعت‌های خطرناک؟

0

بدعت یعنی چیز نوپیدا و بی‌سابقه؛ آیین نو؛ رسم تازه. برخی بدعت را امری پسندیده می‌دانند و برخی نه. سعدی می‌گوید «زحسن روی تو بر دین خلق می‌ترسم ‌/ که بدعتی که نبوده ست در جهان آری». برخی دیگر بر این باورند که هرگونه نوآوری غیر مجاز است، ولی برخی دیگر معتقدند در طول زمان بسته به شرایط برخی تغییرات باید انجام شوند. از دیدگاه من که همیشه از نوآوری دفاع کرده‌ام، احتمالا بدعت نباید امر خطرناکی باشد. اگر نوآوری خوب است، بدعت هم خوب است. آن چیزی که باعث شد با پرداختن به بدعت این یادداشت را شروع کنم، سوال پرسیدن درباره تردیدهایی است که ممکن است در دنیای دین و دینداری هم مطرح شود؛ چه برسد به دنیای کسب‌وکار و استارتاپ‌ها. اخیرا در کشور در فضای کارآفرینی شاهد بدعت‌هایی هستیم که تاکنون سابقه نداشته است. حالا سوال این است که آیا این بدعت‌ها خطرناک هستند؟ اگر این بدعت‌ها خطرناک هستند، نوآوری‌های قبلی چطور؟ پیش از این بسیاری نسبت به تغییر سبک زندگی و بد‌شدن سبک زندگی‌ها و ایجاد آسیب به کانون خانواده هشدار داده بودند. آنها معتقد بودند جریان نوآوری در ایران بیشتر از آنکه مفید باشد، آسیب‌زاست. حالا اگر ما بخواهیم نسبت به بدعت‌های اخیر هشدار دهیم، چه نسبتی پیدا می‌کنیم با کسانی که در سال‌های گذشته دشمن نوآوری بودند؟ 

من نمی‌توانم صریح کاری که اسنپ و تپسی انجام داده‌اند را اشتباه بدانم. من نمی‌توانم صریح ایجاد محدودیت توسط اسنپ برای کاربران اپلیکیشن‌های پرداخت کرایه تاکسی را محکوم کنم. من نمی‌توانم صریح بگویم که اسنپ حق ندارد گوشی تلفن راننده‌های تاکسی‌اش را ببیند. وقتی فردی در یک کسب‌وکار کار می‌کند باید از ابزارهای ارتباطی آن سازمان مانند ایمیل سازمانی استفاده کند و به این موضوع هم علم دارد که تمام پیام‌هایی که از طریق این ابزارها ردوبدل می‌کند، ممکن است توسط مدیران سازمان دیده شود. تفاوت کارمندی که از ایمیل سازمانی استفاده می‌کنند با راننده آژانسی که از موبایل برای کارش استفاده می‌کند، چیست؟ آیا همان‌طور که کارمند یک شرکت حق ندارد هر نرم‌افزاری که خواست روی کامپیوتر شرکت نصب کند، راننده اسنپ و تپسی هم نباید چنین شرایطی را رعایت کنند؟ برخی با قرار‌دادن اپلیکیشن دال در مقابل ویز اصل ماجرا را چیز دیگری جلوه دادند. امیدوارم توانسته باشم موضوعی که در ذهنم بود را ساده و صریح بیان کنم. تاکید می‌کنم قصد ندارم از عملکرد اسنپ و تپسی دفاع کنم. نمی‌خواهم با جماعت هم مخالفت کنم. صرفا تردیدهایی درباره مسیر پیش رو به ذهنم رسیده بود که در این شرایطی که بیشتر دوستانم متفق‌القول استارتاپ‌های ایرانی را محکوم می‌کردند باید بیان می‌کردم. با رشد استارتاپ‌های ایرانی دوراهی‌های اخلاقی و فلسفی بیشتر هم خواهد شد. آیا جامعه‌شناسان و فیلسوفان و علمای علم سیاست ما برای شرح و بسط و احیانا حل این دوراهی‌ها آماده‌اند؟

در یادداشت قبلی‌ام در شنبه به این موضوع پرداختم که سازمان امور مالیاتی علاقه دارد به حساب‌ها و تراکنش‌های مردم سرک بکشد. پیش از این بارها درباره علاقه مرکز توسعه تجارت الکترونیکی برای دسترسی به اطلاعات مشتریان پرداخت‌یارها نوشته بودم. حالا علاوه بر نهادهای دولتی، دامنه این موضوع به بخش خصوصی و کسب‌وکارهای نوپا هم رسیده است. حالا جایی مانند اسنپ تلاش می‌کند برای کسب‌وکارهای پرداخت خرد مانند رسید، پولیتو و فون‌پی محدودیت ایجاد کند. در مورد ویز استدلال این است که موضوع از طرف مقام‌های قضایی خواسته شده است. نکته‌ای که در این میان فراموش شده این است که اسنپ و تپسی ضابط قضایی نیستند. شاید آنها بتوانند به راننده‌هایشان بگویند که حق ندارند از فلان اپلیکیشن (رسید، پولیتو و ویز) استفاده کنند. منتها آنها پا را فراتر از این گذاشته‌اند و به داخل گوشی‌ها سرک هم کشیده‌اند! چند پاراگراف بالاتر گفتم که نمی‌توانم حکم صریحی درباره اسنپ و تپسی بدهم و تصور می‌کنم که ماجرا ابعاد پیچیده‌ای دارد که لازم است جامعه‌شناسان و فیلسوفان از درون غارهای تنهایی‌شان بیرون بیایند و نگاهی به این مسائل زمینی بیندازند.

اهمیت این موضوع برای فین‌تک ایران هم اینجاست که اگر این بدعت‌ها، بدون فکر و اندیشه به پیش بروند دیر یا زود به سراغ تراکنش‌های بانکی هم می‌آیند. امروز اگر پای ویز در میان است، فردا احتمالا تراکنش‌های بانکی افراد کالایی خواهد شد که به آسانی به یغما می‌رود و شاهد دسترسی به آن‌ها توسط نهادهای مختلف و کسب‌وکارهای خصوصی خواهیم بود. اگر این موضوع به یک روال تبدیل شود، باید فاتحه کارآفرینی و توسعه استارتاپ‌ها در ایران را خواند.

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.