اين روزها يک دغدغه جدي سراغم آمده، اينکه بهعنوان يک موسس استارتاپ احساس ميکنم هيچ تخصصي ندارم. از همهچيز کمي ميدانم و در بعضي موارد هم در مطلب عميق شدهام. خلاصه دچار بحران هويت تخصصي شدم.
شايد برايتان سوال باشد که الان بهعنوان يک موسس چه دغدغههايي وجود دارد و بايد در چه زمينههاي تخصصي اطلاع داشت. در حال حاضر ما درگير اين موارد هستيم: بحثهاي حقوقي و ثبتي، بحث مديريت محصول و توسعه آن، تست محصول، تحقيقات کاربر، تحقيقات بازار، تحقيقات در حوزه محتوا، مديريت منابع انساني، مديريت منابع مالي، تحقيق و توسعه، طراحي تجربه کاربري، حفظ چابکي و نابي روند پروژه، طراحي و تحليل سيستم Gamification و…
هرکدام از اين مباحث براي خود دنيايي دارد و خودش يک نقش سازماني درستوحسابي است. چه ميشود کرد؟ در اين مرحله (منظورم مرحله استارتاپي است) نبايد ريختوپاش زيادي کرد و بايد چابک پيش رفت. من و همبنيانگذارم شديدا درگير اين موارد هستيم.
داشتم با خودم فکر ميکردم که آيا در دنيا واقعا ديگر موسسان هم دچار چنين بحراني هستند؟ جستجو و مطالعه چند وبلاگ از موسسان يک سري استارتاپهاي موفق، من را به اين نتيجه رساند که بله، بهعنوان موسس، همهکارهوهيچکاره خواهي بود و يک جنراليست به تمام معني بايد باشي!
نکاتي را مطالعه کردم که براي خودم جالب بودند و ميخواهم آنها را با شما در ميان بگذارم:
بهعنوان موسس يک استارتاپ بايد دائم در حال اخراج کردن خودتان باشيد! به چه معنا؟ يعني اينکه در اول کار بايد خودتان خيلي از کارها را انجام دهيد و بهمحض اينکه از کارها سر درآورديد، يک نفر را استخدام کنيد. البته اگر اميدي به رشد و موفقيت استارتاپتان داريد. از کجا پول بياوريم براي حقوق؟ در مطالب بعدي بيشتر به اين موضوع اشاره ميکنم. سعي کنيد دامنه اطلاعاتي خودتان را در زمينههاي مختلف (مخصوصا مواردي که در بالا ذکر شد) توسعه دهيد، شايد کمي عجيب به نظر برسد، ولي لازم است، ضرر نميکنيد! چيزي هم که الان زياد است اطلاعات است. روزي يک ساعت وقت بگذاريد و در زمينههاي مطرحشده اطلاعات کسب کنيد. خدا را شکر کلي وبسايت آموزشي بهصورت ويدئويي هست که ميتوانيد از آن بهرهمند شويد.
اخراج کردن خودتان خيلي مهم است. در آينده که استارتاپتان در حال رشد است، بايد براي هريک از نقشهاي نصفهنيمهاي که داريد، يک نقش سازماني تماموقت استخدام کنيد تا کارها را انجام دهد. پس شما قرار است چه کاري انجام دهيد؟ شما بهعنوان موسس از روز اول حضور داشتيد، ديدي جامع نسبت به کل محصول و بازار داريد، اينجا شما تخصصي داريد که هيچ کس نميتواند داشته باشد (ديدي کلنگر نسبت به پروژه). خوب که چي؟ اينجا شما يک وظيفه مهم داريد و آن فکر کردن است. زماني که استارتاپتان رشد ميکند، شما ۵۰ درصد وقتتان احتمالا صرف مباحث روزمره کسب و کارتان ميشود و الباقي وقتتان را بايد صرف امور ديگري کنيد:
کشف و بهرهبرداري از فرصتهاي جديد
برنامهريزي دقيقتر براي يکي دو سال آينده
فکر کردن به روشهايي که کمپانيتان چطور ممکن است از بين برود يا اينکه تهديدها چيست؟
جستجوي منابع انساني حرفهاي و متخصص که بتوانند نقشهاي شما را بهتر انجام دهند و وقت شما آزادتر شود.
درنهايت زياد نگران نباشيد، اگر الان بهعنوان موسس همه کاري ميکنيد، به نظر من راه درستي است. من هم مثل شما همين راه را ميروم.
البته به اين شکل کار کردن انتقاداتي وارد است و به شرايط کسبوکار شما خيلي وابسته است، ولي بدانيد بسياري از موسسان استارتاپهاي معروف دنيا همين روند را طي کردهاند، پس نگران نباشيد.